برای کسانی که مشکل خوابیدن دارند!!!

آیا وقتی به رختخواب می روید زمان زیادی طول می کشد تا به خواب بروید یا اینکه سریع می خوابید؟ گاهی اوقات به دلیل مشغول بودن ذهن این زمان طولانی می شود و حتی ممکن است اصلا به خواب نروید. وقتی این حالت پیش می آید راه کارهای زیادی را می توان امتحان کرد تا ذهن منحرف شود و بتوانید این زمان را کوتاه کنید و به خواب بروید. ولی بهترین کاری که می توانید در آن لحظه انجام دهید این است که چشم را  ببندید و احساس راحتی کنید، سپس به اولین کاری که اول صبح کرده اید فکر کنید مثل خاموش کردن زنگ ساعت. و بعد به کار بعدی و بعدی. تا جایی که ممکن است جزئیات آن روز خود را دوباره مرور کنید.

کار دیگری که می توانید انجام دهید شمردن است البته بهتر است بگوییم انجام محاسبه ریاضی چون شمردن ترتیبی اعداد فایده ای ندارد بلکه باید به اینگونه بشمرید از صفر شروع کنید بعد با عدد یک جمع ببندید و بعد عدد بعدی : 0،1،2،3،5،8،13،21 یعنی هر دو عدد را با هم جمع ببندید صفر با یک، عدد یک را می دهد و یک با عدد بعدی یعنی 2 ، عدد 3 را می دهد، 2 با 3 ، عدد 5 را می دهد 3 با 5 ، عدد 8 را می دهد و به همین ترتیب ادامه دارد و یا می توانید عدد 100 را انتخاب کنید و برعکس بشمرید.

اثر روانی کلمه «حراج» بر روی مغز

وقتی کلمه حراج را با حروف درشت و پررنگ بر روی شیشه یا تابلوی یک مغازه می بینیم ، دیگر نمی توانیم مقاومت کنیم حداقل برای یک نگاه کوچک انداختن باید به داخل مغازه برویم تا ببینیم اجناس حراجی چه چیزهایی هستند. در نهایت با یک سری اقلامی که  یا نمی خواهیم یا لازمشان نداریم، از مغازه خارج می شویم. کلمه حراج به صورتهای مختلف مغز ما را گول می زند ولی روانشناسان روشهایی را برای مقابله با آن پیشنهاد می کنند.

همه ما در مقابل یک حراجی خوب و یا تخفیف گرفتن ، حساس و مقاومت ناپذیر هستیم. قسمتی از این حالت به دلیل تبلیغات دستکاری شده است ولی دلیل دیگر آن ایرادی است که در مغز وجود دارد که خوشبختانه مقابله کردن با آن بسیار آسان است.

به طور مثال یکی از دلایلی که ما به سمت حراج کشیده می شویم این است ک ما خرید کردن را مانند یک رقابت می بینیم . وقتی که یک قیمت خوب می بینیم فکر می کنیم که در این رقابت برنده شده ایم. بهترین راه مقابه با این کار این است که در این حالت یک وقف و مکث کوتاه بکنید :

«راه حل در زمان است. عجله نکنید کمی آرام باشید تا هیجان لحظه ای که در آن هستید آرام شود. این کار امکان یک خرید با عدم رضایت را برای شما  از بین می برد.»

کلمه حراج ، ترفند دیگری نیز دارد و آن ارزشهای فرضی است. اساسا ما نمی فهمیم که چرا یک کفش 400 هزار تومان و کفش دیگر 80 هزار تومان است. بنابراین وقتی کلمه حراج را بر روی کفش 400 هزار تومانی می بینیم به طور اتومات فکر می کنیم این بهترین خرید است حتی اگر برای ما کفش مناسبی نباشند باز هم مایل به خرید هستیم. راه حل آن بسیار آسان است :

«راه حل این است که فرض کنید که قیمت حراجی ، همان قیمت اولیه و کاسته نشده است، حال از خود بپرسید آیا هنوز هم برای خرید هیجان زده هستید؟»

مغز شما در هنگام خرید به روشهای گوناگونی شما را گول می زند و در این حالت حتی اعداد نیز بر خرید شما اثر می گذارند. بهترین مقابله این است که بدانید چطور در مقابل حیله های مغزتان و شرکت های تبلیغاتی آگاه و هوشیار بمانید و فقط زمان کوتاهی قبل از انجام خرید ، کمی مکث کنید و عجله نکنید. 

از متد سقراط استفاده کنید تا به راحتی برنده مباحثه شوید.

زمانیکه خشم و عصبانیت وارد یک مباحثه شود، بحث داغ و در نهایت از کنترل طرفین خارج می شود که همین حالت، باعث ناراحتی است. استفاده از روش سوالی کردن سقراطی می تواند به شما کمک کند تا در مباحث، بدون اینکه درگیریهای غیر ضروری پیش بیاید مسائل را از دیدگاه خود تان ببینید.

در این روش تمرکز بر روی سوال کردن است و همین باعث می شود که طرفین در مورد موضوع بحث به جای بیان احساسات که معمولا اغراق شده است، بیشتر فکر کنند.

به طور مثال فکر کنید همسرتان از دیر به خانه آمدن شما ناراحت است و به شما می گوید : «به من زنگ نزدی،خیلی نگرانت شدم. حتما با دوستانت بیرون بودی؟» شما در جواب می گویید : «نه عزیزم من بیرون نبودم قسم می خورم.» اما این سرحد دو فکر است : کسی که زور بیشتری به کار ببرد برنده می شود. به جای این کار بهتر است از همسرتان سوال کنید. این حالت باعث می شود شما در وضعیت و موقعیتی قرار بگیرید که بتوانید بدون اینکه عصبانی شوید خود را کنترل کنید و شنونده را مجبور کنید که حرف شما را بپذیرد. اینچنین بگویید: «چرا ناراحتی؟ فکر می کنی چه کار می کردم؟ آیا دیر کردنم تو را ناراحت کرده یا اینکه به من اعتماد نداری؟ به جای بحث کردن او را تشویق می کنید تا احساسات خود را بیان کند و اینطور به نظر می رسد که شما حرفهای او را می شنوید. در نهایت او شما را می بخشد و یا متوجه می شود که بی منطق بوده است و یا حتی خود شما متوجه می شوید که اشتباه کرده اید و باید به او خبر می دادید.

البته این مثال در مباحث معمولی زده شد ولی همین روش در مباحث داغ تر نیز موثر است. مثلا به جای اینکه بگویید : «حیوانات نباید به اسارت کشیده شوند» بگویید : «آیا فکر می کنید حیوانات باید به اسارت کشیده شوند؟» بیان کردن دیدگاه خود در قالب سوال، شنونده را مجبور می کند مسئله را از دیدگاه شما ببیند حالا چه دوست داشته باشد و چه دوست نداشته باشد. چراکه به طور روانی، سوال کردن، مخاطب را در موقعیتی قرار میدهد که مجبور می شود به سوال جواب دهد. می دانید که معلم ها از همین متد برای آموزش و یاد گیری استفاده می کنند، اگر سوال کردن در مباحث علمی وجود نداشت، دانش آموزان مجبور به یادگیری دروس نبودند تا بتوانند به سوالات پاسخ دهند. بنابراین این یک متد برای تدریس و یک روش موثر برای برنده شدن در یک مباحثه است.

این یک ایده بسیار ساده و یک تاکتیک برای آسان کردن درگیریهای مربوط به مباحث است. دفعه بعد هر وقت که در مباحثه ای قرار گرفتید این متد سقراطی را امتحان کنید.

 

 

 

بهترین زمان برای ورزش کدام است : بعد از صرف غذا یا قبل از آن؟

همه ما این مسئله را می دانیم که خوب غذا خوردن و فعال بودن سلامتی ما را حفظ می کند. ولی هنوز در پروسه کشف پاسخ به این سوال هستیم که چه بخوریم و چه موقع ورزش کنیم؟ در طی یک مطالعه در کالج آمریکایی داروهای ورزشی، مشخص شد که انجام یک ورزش سبک بعد از غذا می تواند در سلامت قلب موثر باشد :

«تری گلیسیرید بالا، باعث ایجاد بیماریهای قلبی و سکته قلبی می شود. ورزش منظم در زمان درست ، می تواند بهترین راه برای جلوگیری از بالا رفتن میزان تری گلیسیرید و عوارض آن در بدن باشد. در این مطالعه افرادی را به عنوان نمونه بررسی کردند ویژگی های فیزیکی این افراد به این صورت بود که در هیج برنامه ورزشی خاصی شرکت نکرده بودند و از سلامتی لازم نیز برخوردار بودند. بعد از مطالعه متوجه شدند این افراد بعد از وعده غذایی مخصوصا غذای چرب، با انجام ورزش های ساده مانند پیاده روی سبک از بالا رفتن میزان تری گلیسیرید در بدن خود جلوگیری کرده اند. »

این مطالعه جدید در تناقض با این باور است که ورزش کردن قبل از غذا را برای افزایش متابولیسم و کمک به هضم بهتر غذا توصیه می کند. البته هیچ کدام دیگری را نقض نمی کند. به طور کل ورزش کردن چه قبل و چه بعد از غذا برای سلامتی مفید است. در هر دو صورت با تحرکی که به بدنتان میدهید اگر قبل از غذا باشد باعث هضم بهتر غذا می شود و اگر بعد از غذا باشد برای سلامت قلب موثر است.

 

هزینه ای که بابت خنثی بودن پرداخت می شود.

برخی افراد تصور خاصی از کار کردن در محیط کار دارند مثلا فکر می کنند که باید به موقع در محل کار حاضر شوند، کاری که به آنها گفته شده انجام دهند و صرفا فقط به این دلیل که کار منفی انجام نمی دهند، درست کار می کنند.

در اینجا می خواهیم با این نظریه مخالفت کنیم و بگوییم این فرد هزینه سنگینی را بابت این روش کاری خود پرداخت می کند. ایده اصلی این است که اگر نمی توانید ارزشی را به مجموعه ای اضافه کنید پس بهتر است آن را فراموش کنید. اگر به جلسه ای بروید و هیچ حرفی نزنید بهتر است که از ابتدا به این جلسه نمی رفتید. اگر به محل کار خود می روید و هر چه که به شما بگویند انجام دهید مطمئنا کارمند خوبی هستید ولی عدم ابتکار و خلاقیت شما برای همگان هزینه بردار است چراکه شما جای کسی که می توانست به این مجموعه ارزشی را اضافه کند گرفته اید.

شاید با استدلال عقلی این مسئله توجیه کننده باشد که ساکت نشسته اید، نت بر می دارید و همکاری می کنید و حداقل اینکه کار منفی بر ضد مجموعه انجام نمی دهید؛ اما هزینه فرصت هایی که شما در مجموعه به هدر می دهید بسیار چشم گیر است. اضافه نکردن ارزش به یک مجموعه برابر با به دور ریختن ارزش های آن مجموعه است. 

10 وسیله چند کاره که در هر خانه ای پیدا می شود.

بهترین راه برای صرفه جویی و جمع و جور کردن بهم ریختگی در خانه این است که از وسایل موجود بهره ببریم. در اینجا 10 مورد از وسایلی که احتمالا در خانه تان وجود دارد و بسیار ارزان است را ذکر می کنیم؛ ببینید چه استفاده های دیگری می توانید از این وسایل بکنید :

1-    ویتامینه لب : به غیر از اینکه می تواند ترک لب را از بین ببرد برای مصارف دیگری از قبیل : روان کردن حرکت کشو، زیپ و نرم کردن ورودی سفت پریز برق

2-    فضله بچه گربه : برای هر نوع گندزدایی از قبیل : از بین برنده بوی بد کفش و هر جای دیگری مانند کمد، کشو و حتی یخچال و ته سطل آشغال . اگر موبایل خیس شود می تواند خیسی آن را به سرعت از بین ببرد.

3-    گیره کاغذ : برای صاف نگه داشتن کروات در کمد، باز کردن قفل، راحت تر کردن بستن دستبند، دستگیره ای برای USB های کوچک و خراب شده.

4-    کیسه های خرید : می توانید هم برای بازیافت و هم برای مصارفی از قبیل : جلوگیری از خیس شدن هر چیزی مثل گلدان هایی که در زمستان نمی خواهیم خیس شوند و یا یخ بزنند، نگه داشتن کفش های گلی و کثیف و یا دوباره استفاده کردن آنها به عنوان کیسه زباله.

5-    لاک ناخن : می توانید از آن به عنوان آرام کننده خارش نیش پشه، جلوگیری از زنگ زدگی قسمت کوچکی از فلزات، سفت کردن دسته های عینک، برطرف کننده جوهر روی پلاستیک. البته مراقب باشید که از چه نوع (استون یا بدون استون) استفاده می کنید.

6-    خمیر دندان : براق کننده نقره جات، از بین برنده هر گونه خراش حتی خراش روی CD ها و چراغ جلو ماشین، ترمیم کردن کفش های کتانی کهنه و کثیف و حتی نو کردن بند کفش.

7-    سه شوار : تمیز کردن کیبورد کامپیوتر( البته با باد خنک)، برداشتن برچسبهایی که به راحتی کنده نمی شوند، به راحتی کندن چسب زخم، گشاد کردن کفش تنگ، تنگ کردن آستین های گشاد شده بافتنی و برای استفاده کامل از کارتریج دستگاه پرینتر.

8-    آهن ربا : برای منظم نگه داشتن ابزارهای کوچک مانند پیچ و میخ، برداشتن باتری ساعت، محکم نگه داشتن کابل به همدیگر، بستن سر بسته هایی که نمی خواهیم در یخچال باز شوند.

9-     سرکه : به عنوان تمیز کننده، گندزدایی، تمیز کردن صفحه نمایش هر گونه گجت ( کامپیوتر، موبایل، تلویزیون، تبلت و …) ، جلوگیری کننده هر گونه انسداد در مجرای آب، تمیز کننده سر دوش حمام، خیساندن انواع میوه های توت شکل( توت، توت فرنگی، شاتوت و …) در سرکه می تواند از هر گونه قارچ زدگی در میوه جلوگیری کند و باعث ماندگاری بیشتر آن شود.

10-    گیره بزرگ کاغذ : برای آویزان کردن هدفون، انبار کردن کابل ها ، درپوش بطری های نوشیدنی باز شده در یخچال. 

واقع بینانه به خودتان نگاه کنید.

در ابتدا بهتر است به یک داستان واقعی توجه کنید داستانی در مورد شخصی به نام ایگناز سِمِل ویز ، یک دستیار پزشک اهل اتریش، که در اولین کلینیک زایمان در وین کار می کرد. این واقعه به دهه 1840 برمی گردد زمانیکه بیمارستان ها مکان خطرناکی برای زایمان زنان محسوب می شد 10% کسانی که برای وضع حمل به این بیمارستان می رفتند در اثر تب پورپرال جان خود را از دست می دادند. برای این دستیار پزشک این مرگ و میر بسیار تعجب برانگیز بود و به همین دلیل تصمیم گرفت سر از راز و رمز این ماده مرگ آور در بیاورد. با تلاش بسیار شروع به آزمایش کرد ولی به هیج نتیجه ای نمی رسید تا اینکه در سال 1847 در اثر یک اتفاق او متوجه این مسئله شد که اگر پزشکان قبل از عمل جراحی زنان حامله، دست خود را با آهک کلر بشویند این ماده مرگ آور از بین می رود. آمار مرگ و میر در این کلینیک به صفر رسید و  به قول معروف معما چو حل گشت آسان شود. ولی داستان به خوبی و خوشی تمام نمی شود. مسئله به این سادگی، برای پزشکان گران آمد و آنها نخواستند بپذیرند فقط با شستن یک دست می توانستند جان هزاران مادر را نجات دهند. بنابراین این نظریه کاربردی را نپذیرفتند و ایگناز سِمِل ویز را به محاکمه  کشاندند و نه تنها از بیمارستان بلکه از شهر وین نیز اخراج کردند. البته او نیز شکایتهایی کرد ولی چون یک دستیار پزشک بود نتوانست کاری از پیش ببرد. وی داستان زندگی اسفناکی داشت می توانست به دلیل این کشف بی نظیر زندگی خوبی برای خود داشته باشد. ولی به مشروب روی آورد و به دلیل رفتارهای نادرستی که از خوردن مشروب از او سر می زد او را در یک تیمارستان بستری کردند و در نهایت در سن 47 سالگی در اثر عفونت یک زخم جان خود را از دست داد.

هیچ کس دوست ندارد اشتباه کند

در روانشناسی مقوله ای به نام ناهنجاری شناختی (Cognitive dissonance) وجود دارد که با هزاران آزمایش نشان داده است که انسانها دوست ندارند اشتباه کنند. فکر می کنید چرا پزشکان حرف دستیار خود را نپذیرفتند؟ چون نمی خواستند بپذیرند که اشتباه کرده اند. ما دوست نداریم اشتباه کنیم، دوست هم نداریم کسی اشتباه مان را به ما خاطر نشان کند چراکه دوست نداریم اشتباهمان را جبران و یا عذرخواهی کنیم.

ولی همانطور که در داستان متوجه شدید عادت اشتباه کردن و جبران نکردن، بسیار خطرناک است و می تواند به ضرر خودمان تمام شود. به طور مثال آیا بهتر نیست در محیط کارتان شما را مورد ارزیابی قرار دهند تا اینکه به ناگهان به شما بگویند که اخراج شده اید؟ این بدترین توصیه است که می گویند برابر با هر انتقاد از طرف مقابل تعریف و تمجید هم بکنید، یا هر بازخورد منفی را در یک بازخورد مثبت به طرف مقابل نشان دهید؛ به این دلیل که نباید اعتماد به نفس افراد را جریحه دار کنیم. در صورتیکه اگر می خواهید بهتر شوید و رشد کنید باید در ابتدا بدانید که کجا هستید و چه می کنید.

واقعیت را نمی توان شکست داد

داستان زندگی ایگناز سِمِل ویز بعد از مرگ او و بعد از ثابت شدن تئوری میکرب توسط سایر پزشکان، به پایانی خوش رسید. او به یک قهرمان بین المللی تبدیل شد، امروز خانه او یک موزه است و دانشگاه ها و بیمارستانهایی است که به نام او نام گذاری می شوند. کشور اتریش تصویر او را بر روی سکه طلایی 50 یورویی ضرب کرده است. پزشکانی که تئوری او را نپذیرفتند و مخالف او بودند قاتلین کوته فکر شناخته شدند. هر چقدر هم که سعی کنید نمی توانید واقعیت را شکست دهید. واقعیتی که در این داستان وجود داشت در نهایت روی خود را به انسانها نشان داد. با وجود همه تلاشی که مخالفان سِمِل ویز در حق او کردند با اخراج او از بیمارستان و از کشورش و به محاکمه کشاندن او و نوشتن کتابهای قطور در رد تئوری او، باز هم این واقعیت بود که پیروز شد. سِمِل ویز برنده شد و مخالفان او به بازندگان ابدی تبدیل شدند.

همین داستان را در زندگی خود تصور کنید. اگر رئیستان به جای سرزنش شما  مسئولیت مشکل سازمان خود را به گردن بگیرد آیا او را بیشتر دوست ندارید؟ اگر پزشک تان صادقانه به شما بگوید اشتباه کرده است آیا او را ترجیح نمی دهید؟ اگر سیاستمداری در شکست پیشنهادش به وضوح صحبت کند آیا بیشتر به او اعتماد نمی کنید؟ زمانی که استرس و نگرانی بر ما غالب می شود ما به بدترین عادات مان رجوع می کنیم : فکر می کنیم باید در این شرایط بیشتر بجنگیم. در صورتیکه بهتر است آرام نفس بکشیم، خونسرد باشیم و بگذاریم خود واقعی مان کنترل اوضاع را بدست بگیرد نه غرایز شرورمان.

چطور واقع بینانه به خودمان بنگریم

مسئله این است که ما از زاویه دید خودمان به دنیا نگاه می کنیم و حتی اشتباهاتمان از دید خودمان منطقی به نظر می رسند. وقتی ما اشتباه می کنیم، دلیلی برای آن داریم و وقتی دیگران اشتباه می کنند می گوییم خرابکارند. عادت واقع بینانه نگاه کردن به خود، به آسانی به دست نمی آید. ولی اگر می خواهید بهتر از این باشید باید این عادت را در خود نهادینه کنید. در غیر این صورت باید منتظر تعریف و تمجیدها باشید که شما را به این باور برساند که بی عیب و نقص هستید. در این زمینه راه کارهایی وجود دارد که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم :

1-    شکست ها و اشتباه های خود را بپذیرید.

بدترین های خود را باور کنید. به خاطر داشته باشید : خیلی بهتر است که بدانید آدم خودخواه و بی اخلاقی هستید تا اینکه به این خواب گردی در زندگی خود ادامه دهید و تنها کسی باشید که از این واقعیات بی خبر است.

2-   از تعریف و تمجیدهای بی مورد پرهیز کنید.

سعی نکنید واقعیت های سخت زندگی خود را با رنگ ولعاب جلوه دهید. ساده بیان کردن مسائل، برخورد با آنها را ساده تر می کند.

3-  پیش فرضهای خود را معکوس کنید.

هر زمان که خود را در حال شکایت کردن از کسی دیدید همانجا بایستید و از خود بپرسید : آیا کس دیگری نیز همین شکایت ها را از من دارد؟

4-   با تحسین نگاه کنید نه با تحقیر.

مسئله این است که می خواهیم بهتر شویم پس باید با افرادی معاشرت کنیم که از ما بهترند . برخی افراد به اشتباه برای اینکه بهتر دیده شوند با افرادی معاشرت می کنند که از آنها بدتر هستند.

5-   از خود انتقاد کنید.

اگر انتقاد کردن را از خود شروع کنید و به دیگران نشان دهید که مشکلی با انتقاد شدن ندارید، دیگران احساس راحتتری در هنگام گفتن واقعیت در مورد شما دارند. دلیل اصلی انتقاد نکردن این است که افراد از واکنش طرف مقابل می ترسند. بنابراین بهترین راه این است که انتقاد کردن را از خودمان شروع کنیم تا این ترس در دیگران از بین برود.

6-   با دوستان راستگو معاشرت کنید.

پیدا کردن دوستانی که صادقانه واقعیت را در مورد شما بگویند بسیار مهم است. هستند افرادی که به طور مادرزادی راستگو هستند و همچنین افرادی که امکان ایجاد یک رابطه صادقانه با آنها وجود دارد. بنابراین امکان داشتن این دوستان صادق بعید نیست. البته سخت است که بتوان واقعیت های زننده را در مورد دوستمان به خودش بگوییم و از واکنش او نترسیم؛ برخی افراد برای اینکه از این واکنش ها در امان باشند، بازخوردهای بی نام و نشان به دوستشان می دهند یعنی انتقاد می کنند ولی نه از طرف خودشان بلکه به طور کلی انتقاد می کنند.

7-  به انتقادات گوش دهید.

از آنجائیکه یافتن دوستان صادق به ندرت اتفاق می افتد پس بهتر است وقتی دوستانی صادق یافتیم، زمان انتقاد، خوب به آنها گوش دهیم. البته گاهی ممکن است وسوسه شویم و بخواهیم نظر دوستان دیگر را جویا شویم که البته مشخص است همه آنها تعریف و تمجید می کنند. برای اینکه وسوسه نشوید باید تمرین کنید تا این تعریف و تمجیدها را نادیده بگیرید و فقط به شخصی که با شما صادق است گوش کنید.

8-  دیدگاه های بیرونی را قبول کنید.

همانطور که قبلا گفته شد همه ما در کله های خودمان محسور شده ایم، جائیکه تمام اشتباهاتمان منطقی است. به همین دلیل سعی کنید کمی خود را از بیرون نگاه کنید و دیدگاه های دیگران را در مورد خودتان بررسی و ارزیابی کنید.

 

 

 

 

 

 

 

9 استراتژی برای مقابله با استرس

از پیامدهای زندگی مدرن فشاری است که بر روی برخی افراد وارد می شود ولی تفاوت بین افراد موفق و معمولی در این نیست که از استرس رنج می برند یا نه بلکه در این است که چطور با آن برخورد می کنند. در اینجا 9 استراتژی که از نظر علمی کاملا ثابت شده است برای مقابله با استرس مطرح می شود :

1-    با خودتان مهربان باشید.

این عبارت به این معنی است که اشتباهات و شکست های خود را درک کنید و به خودتان سخت نگیرید. حتما شنیده اید که می گویند «بخند تا دنیا بهت بخنده »، اینگونه افراد، شادتر و خوش بین تر هستند و نگرانی و اضطراب کمتری دارند و موفق تر نیز هستند. این جمله صد در صد اشتباه است که می گویند : «به خودتان سخت بگیرید و نهایت تلاش تان را بکنید تا بهترین باشید.» اگر با خودتان مهربان باشید می توانید از اشتباهاتتان درس بگیرید و در این صورت است که استرس شما کاهش پیدا می کند و می توانید بهترین هایتان را ارائه دهید. بدانید که انسان جایزالخطاست و گاهی بهتر است بیخیال باشید و به خودتان استراحت کوتاهی بدهید.

2-   همیشه تصویر کلی را به یاد داشته باشید.

تصویر کلی ورزش « سلامت تر شدن » است که می توان آنرا به هزاران روش انجام داد مانند دویدن، به باشگاه ورزشی رفتن، نرمش کردن، کوهنوردی کردن و هزاران راه دیگر. اگر در شغل تان به تصویر کلی بیندیشید با انرژی بیشتری کار می کنید بدون اینکه دچار استرس شوید چراکه شما یک عمل کوچک را به یک هدف بزرگتر و معنی دار وصل می کنید.  چیزی که به تنهایی به ظاهر مهم و باارزش نیست، با این دید به معنای کامل تری می رسد. بنابراین زمانی که در پایان ساعت کاری مجبور به اضافه کاری می شوید با این دید به کار ادامه دهید که دارید به شغلتان کمک می کنید. با این دید تمایل بیشتری به ماندن و کارکردن پیدا می کنید.

3-    کمتر تصمیم بگیرید.

هر زمان که در حال تصمیم گیری هستید حالا چه استخدام کارمند جدید باشد یا برنامه ریزی یک جلسه با مافوق تان، شما در حال ایجاد یک تنش ذهنی هستید که استرس زاست. تا به حال دقت کرده اید که چقدر خرید کردن خسته کننده است دلیل آن این است که شما مرتب در حال تصمیم گیری هستید که کدام کالا خوب است و کدام با صرفه تر است و غیره. راه حل این است که با استفاده از روتین کردن برنامه های زندگی تان، تصمیم گیری را کمتر کنید. اگر هر روز باید کاری را انجام دهید آن را همیشه در یک ساعت زمانی مشخص انجام دهید تا به شکل روتین درآید.

4-    5 تا 10 دقیقه را به انجام کارهای جالب  اختصاص دهید.

مطالعه اخیر نشان داده است که انجام کارهای جالب نه تنها باعث می شود علی رغم خستگی به کار ادامه دهید، بلکه انرژی شما را نیز تجدید می کند. این دو چیز را در ذهن بسپارید : اول اینکه تجربه جالب بودن صرفا همان لذت بردن، سرگرم کننده بودن و آرام بخش بودن نیست. به طور مثال استراحت برای نهار خوردن، آرام بخش است و اگر غذا خوب باشد به یک تجربه لذت بخش تبدیل می شود. اما اگر در یک رستوران بد غذا بخورید احتمالا جالب نخواهد بود و بنابراین انرژی شما را تجدید نمی کند. دوم اینکه جالب بودن به معنی بی زحمت بودن نیست. اگر می خواهید باک بنزین خود را دوباره پر کنید باید زحمت بکشید و تلاش کنید. گاهی برخی کارهای جالب به تلاش نیاز دارند ولی بدانید که به شما انرژی خواهند داد.

5-   به چک لیست کارهایتان، زمان و مکان را اضافه کنید.

به طور مثال اگر تماس گرفتن به دوستتان را در برنامه کارهای روزمره خود نوشته اید به آن مکان و زمان بدهید و جملات خود را با اگر ….. پس …. شروع و کامل کنید مثلا بنویسید : اگر امروز سه شنبه و بعد از نهار است، پس من به دوستم زنگ می زنم. این جمله اثر مثبتی بر روی مغز دارد به این صورت که ناخودآگاه شما این جمله را بررسی می کند و به دنبال کلمه اگر می گردد و همین شما را قادر می سازد با وجود داشتن مشغله کاری زیاد، لحظه مناسب را پیدا کنید و تلفن خود را بزنید. این روش برای دستیابی شما به اهداف تان واقعا موثر است. تقریبا 200 مطالعه در هر چیزی از رژیم لاغری گرفته تا  ورزش کردن و مدیریت، نشان داده است اگر از قبل تصمیم بگیرید کی و کجا ( مکان و زمان) کار خود را انجام دهید شانس انجام آن را دو برابر خواهید کرد.

6-    با خودتان مثبت صحبت کنید.

به جای داشتن احساس استرس، به سادگی تصمیم بگیرید چه جوابی به وضعیت موجود بدهید. مطالعه اخیر نشان داده است که شما می توانید با جملات مثبت که با اگر … پس …. شروع و تکمیل می شود، پاسخ های احساسی خود را کنترل کنید. به طور مثال « اگر می بینم که کارهای زیادی دارم، پس خونسرد و آرام خواهم ماند»، یا «اگر مهلت من برای اتمام پروژه نزدیک شده، پس به آرامی ادامه می دهم.»

7-   به چشم پیشرفت کردن به کارتان نگاه کنید نه اینکه کامل و برتر باشد.

ما در این زمینه دو نوع طرز تفکر داریم : 1- طرز فکر خوب بودن : تمرکز بر روی این است که ثابت کنیم توانایی زیادی برای انجام کارها داریم. 2- طرز فکر بهتر شدن : تمرکز بر روی گسترش دادن توانایی و یاد گرفتن مهارت های جدید است. تفاوت بین این دو این است که می خواهید نشان دهید که باهوش هستید یا برعکس می خواهید نشان دهید که می خواهید باهوش تر بشوید. وقتی با طرز تفکر خوب بودن کار می کنید از خودتان توقع دارید همه کارهایتان را بی عیب و نقص انجام دهید و این باعث می شود مرتب احساس رقابت با سایر افراد را داشته باشید و میزان توانایی خود را با دیگران مقایسه کنید که منجر به ایجاد استرس و اضطراب می شود. مسلم است که نگران بودن در مورد میزان توانایی، احتمال شکست را خیلی بیشتر می کند.

برعکس زمانیکه با طرز فکر بهتر شدن کار می کنید خود را با دیروز خود یا ماه یا سال پیش مقایسه و میزان پیشرفت را بررسی می کنید. زمانیکه اینطور فکر می کنید که برای یادگرفتن و بهتر شدن چه کارهایی را انجام داده اید، اشتباهات خود را می پذیرید. این تجربه بسیار با استرس فاصله خواهد داشت و علی رغم شکست ها و درجا زدن ها باز هم با انگیزه می مانید.

8-  به پیشرفت هایی  که کرده اید بیندیشید.

پیروزی های کوچک، ما را تشویق به ادامه مسیر می کند حتی زمانیکه با مسائل استرس زا برخورد می کنیم. از نظر روانشناسی پیشرفت به معنای رسیدن به هدف نیست بلکه به معنی کم شدن فاصله از جائیکه الان هستیم به جائیکه می خواهیم برسیم که تعیین کننده نوع احساس ما نیز هست. اگر به کارهایی که تا به حال به انجام رسانده اید بیندیشید، دیگر به چالش هایی که در ادامه راه خواهید داشت توجه نمی کنید.

9-   بدانید آیا خوش بین بودن برای شما موثر است یا بدبین بودن.

از نظر روانشناسی دو نگرش شغلی داریم : 1- نگرش به ارتقاء : برخی افراد به شغل شان به عنوان فرصتی برای موفقیت و دستیابی می نگرند. تعریف اقتصادی این نوع نگرش، حداکثر دستیابی و حداقل از دست دادن فرصت هاست. 2- نگرش امنیتی : این افراد به طور امنیتی به شغل نگاه می کنند و طوری کار می کنند تا موقعیتی را که به سختی به دست آورده اند از دست ندهند. این افراد خطر نمی کنند، مسئولیت خود را به طور کامل انجام میدهند و کاری را که مجبور هستند، انجام می دهند. تعریف اقتصادی آن حداقل خسارات و محکم چسبیدن به آنچه که بدست آمده است. دانستن این دو نگرش شغلی به ما کمک می کند این مسئله را بفهمیم که چرا افراد برای رسیدن به اهدافشان به طور متفاوت عمل می کنند.

در نگرش ارتقاء، احساس اشتیاق وجود دارد و با خوش بین بودن، این احساس افزایش می یابد؛ با این باور که هر کاری که انجام میدهید در جهت ارتقاء شغلی شما پیش می رود. برعکس، نگرش دوم یا همان نگرش امنیتی، احساسی مانند گوش به زنگ بودن را دارد. در این حالت شما نمی توانید خوش بین باشید بلکه مجبورید بدبین باشید، باید مرتب به این فکر کنید که چه کاری اشتباه است و چه کار می توانید بکنید تا از اتفاق افتادن آن جلوگیری کنید.

حالا خودتان تشخیص دهید جزء کدامیک از این دو نگرش هستید و کدامیک استرس کمتری را برای شما دارد. آیا می خواهید موفقیت ها را دنبال کنید و دستتان به ستاره ها برسد؟ یا اینکه می خواهید حسابی مشغول کارها و مسئولیت های محوله باشید و کسی باشید که همه می توانند روی او حساب کنند؟ با تشخیص تمرکز خود برای انجام کارهایتان شروع کنید ببینید بر روی چه چیزی تمرکز بیشتری دارید.

رفتارهایی که موقعیت مالی را به خطر می اندازند.

اگر پول زیادی به دستتان برسد با آن چه کار می کنید؟ یا اگر اضافه حقوق خود را دریافت کنید با این پول اضافی چه کار می کنید؟ می خواهیم بدانیم آیا بدست آوردن پول بیشتر، عادت خرج کردن شما را تغییر میدهد یا خیر؟ مشکل اینجاست که ذهن ما تمایل به خرج کردن این پول دارد. رفاه مالی به معنی داشتن حساب بانکی پر از پول نیست، بلکه به معنی داشتن رفتارهای سالم مالی در ارتباط با خرج کردن، پس انداز کردن و بهتر زندگی کردن است. در مقابل، رفتارهای ناسالم مالی وجود دارد که خیلی آهسته در انسان ها پدیدار می شوند، ما می خواهیم بدانیم با این رفتارهای ناسالم که موقعیت مالی ما را خدشه دار می کنند چطور مقابله کنیم. سه رفتار رایج را در این مقاله بررسی می کنیم:

1-    از دست دادن مال اندیشی

حتما اولین بار که حقوق گرفتید را به یاد می آورید علاوه بر خوشحالی که به هر شخصی دست می دهد سریعا تصمیم گرفتید خرج های خود را با حقوق دریافتی خود هم سنگ کنید. ولی به مرور بدون اینکه متوجه شوید اسیر دام های ذهنی خود شدید و هزینه های غیرقابل اجتناب را برای خود ایجاد کردید. از دست دادن مال اندیشی به معنای عدم ایجاد تعادل بین دخل و خرج است. این افراد از نظر روانی توانایی پردازش عواقب کارهای خود را ندارند که در نهایت منجر به بی احتیاطی می شود و موقعیت مالی را به خطر می اندازد.

روش مقابله با این نوع رفتار : خرج روزانه خود را مشخص کنید. خرج روزانه چیست؟ درآمد ماهیانه منهای هزینه های مورد نیاز زندگی تقسیم بر 30 ( تعداد روزهای ماه ). فرض کنید برای خرید به بیرون رفته اید و لباس زیبایی در ویترین مغازه نظر شما را جلب می کند با دانستن خرج روزانه، متوجه می شوید که این لباس ارزش خرج مثلا یک هفته شما را دارد. در این حالت تصمیم گیری عقلانی تر و سالم تر است.

2-   داشتن یک شخصیت عادتی

خیلی از ما در برخورد با یک سری از رفتارهایمان می گوییم من معتاد به ……….. هستم، یا من نمی توانم بدون ………… زندگی کنم. این افراد شخصیت معتاد گونه دارند و بدون چیزی که به آن معتاد شده اند نمی توانند زندگی کنند به اصطلاح دارای عادات روزانه هستند. عادتی مانند هر روز بیرون غذا خوردن شاید لذت ساده ای باشد ولی اگر موقعیت مالی شما دیگر به شما اجازه انجام این کار را ندهد آیا می توانید فکر بیرون غذا خوردن را از سرتان بیرون کنید؟ آیا می توانید بدون این عادت زندگی کنید؟ هیچ کس نمی داند رفتارهای معتاد گونه مانند خرید کردن، مصرف الکل، مواد مخدر و قمار کردن در نهایت به کجا می رسد. چون در ابتدا رفتارهای معمولی به حساب می آیند ولی انجام آنها به طور بی رویه و خارج از سلامت روانی باعث ایجاد رفتار معتاد گونه می شود یعنی دیگر بدون آن نمی توان زندگی کرد. البته 10 تا 15 درصد افراد به طور ژنیتیکی از همان ابتدای تولد به رفتار معتاد گونه تمایل دارند. بنابراین اگر استطاعت مالی برآورده کردن عادات خود را ندارید و نمی خواهید بی پول شوید بهتر است با رفتار عادتی خود مقابله کنید.

روش مقابله با این نوع رفتار : تعیین کنید که در ماه چقدر بابت عادات روزانه خود خرج می کنید. گاهی می بینید مجموع هزینه ها برای برآوردن عادات روزانه کافیست اگر اینطور نبود زمان بودجه بندی فرا رسیده است. با دانستن خرج روزانه و هزینه ای که بابت عادت خود می پردازید می توانید این محاسبه را انجام دهید. در اینصورت می دانید که در طول روز چقدر می توانید خرج کنید ( خرج روزانه) و چقدر می توانید بابت عادت خود هزینه بپردازید.

3-  از دست دادن کنترل

خرید کردن یکی از کارهای لذت بخش است ولی وقتی از کنترل خارج شود می تواند به یک فاجعه تبدیل شود و علاوه بر به خطر انداختن موقعیت مالی باعث نابودی روابط می شود. به این افراد shopaholic یا به اصطلاح خودمان عشق خرید می گویند. چنانچه می خواهید بدانید این رفتار را دارید یا خیر بهتر است به این سوالات پاسخ دهید :

1)     چقدر از وقت خود را به خرید کردن یا فکر به خرید کردن اختصاص می دهید؟

2)     چه مواقعی از خریدهای خود احساس گناه، افسردگی و یا شرمندگی می کنید؟

3)     چه مواقعی خریدهای شما به توانایی در پرداخت مایحتاج ضروری تان زیان وارد می کنند؟

روش مقابله با این رفتار : اگر پاسخ شما به حتی 2 سوال تقریبا مثبت است زمان مراجعه به یک مشاور برای شما فرا رسیده است تا بتوانید به سبک زندگی شادتر و قابل تحمل دست پیدا کنید.

اهمیت زمان خوردن غذا در رژیم غذایی

اگر می خواهید وزن کم کنید تمرکز شما نه تنها باید بر مقدار و نوع غذا باشد بلکه زمان خوردن غذا نیز در این پروسه اهمیت دارد؛ مخصوصا اگر می خواهید بزرگترین وعده غذایی روزانه خود را میل کنید. در این مطالعه 420 داوطلب دارای اضافه وزن در اسپانیا مورد آزمایش قرار گرفتند آنها به مدت 20 هفته در رژیم غذایی قرار گرفتند و از نظر زمان غذا خوردن به دو گروه تقسیم شدند یک گروه وعده غذایی اصلی را زود و گروه دیگر دیر خوردند.

محققین دریافتند داوطلبینی که نهار (وعده غذایی اصلی) را ساعت 3 بعدالظهر خوردند کاهش وزن کمتری داشتند و همچنین میزان انسولین در بدن آنها کمتر بود. زمان غذا خوردن سایر وعده های غذایی در کاهش وزن تأثیری نداشت و همچنین سایر عوامل موثر بر کاهش وزن مانند زمان خوابیدن و کالری مصرفی برای هر دو گروه یکسان بود. داوطلبینی که دیر غذا خورده بودند میل کمتری برای خوردن صبحانه داشتند که این نیز می تواند عامل دیگری برای عدم موفقیت کاهش وزن برای این گروه باشد. خوردن بزرگترین وعده غذایی در زمان مناسب خود (زودتر) فرصت لازم را برای سوزاندن کالری مصرفی به شما می دهد. بنابراین اگر می خواهید وزن مناسب یا پروسه کاهش وزن موفقیت آمیزی داشته باشید، زمان غذا خوردن تأثیر بسیار زیادی دارد.