طرح هایی خلاقانه با چیزهای دم دستی

هادی ایاز و همایون/ بعضی از ماها فکر می کنیم برای تهیه یک نقاشی نیاز به چیزهای زیادی مانند وسایل، دانش، تجربه و ذوق هست. اما در واقع فقط نیاز به ذوق داریم، اگر ذوق مناسب را داشته باشیم می تواینم با چیزهایی که همه روزه با آنها سروکار داریم نیز آثار هنری درست کنیم. مثلا در اینجا می خواهیم 20 نمونه از نقاشی/واقعی های هنرمند جوان نیویورکی به نام کریستف نیمان را نشان بدهیم. وی در زمان استراحت خود تصاویر جالب و هوشمندانه ای را صرفا جهت تفریح و سرگرمی خلق میکند که این کار را با استفاده از اشیایی که در طول روز از آنها استفاده میکنیم انجام میدهد.

کریستف نقاشی های خود را «طرح های یکشنبه» می نامد و آنها را در بین تصاویر جدی تر خود که شامل کارتون های سیاسی و همچنین تصاویر ستونی مجله های تایمز و نیویورکر است،قرار میدهد.

 every-day-object-illustration-christopher-niemann-4 every-day-object-illustration-christopher-niemann-3 every-day-object-illustration-christopher-niemann-2 every-day-object-illustration-christopher-niemann-1 every-day-object-illustration-christopher-niemann-6 every-day-object-illustration-christopher-niemann-7 every-day-object-illustration-christopher-niemann-8 every-day-object-illustration-christopher-niemann-9 every-day-object-illustration-christopher-niemann-10 every-day-object-illustration-christopher-niemann-5 every-day-object-illustration-christopher-niemann-15 every-day-object-illustration-christopher-niemann-14 every-day-object-illustration-christopher-niemann-13 every-day-object-illustration-christopher-niemann-12 every-day-object-illustration-christopher-niemann-11 every-day-object-illustration-christopher-niemann-16 every-day-object-illustration-christopher-niemann-17 every-day-object-illustration-christopher-niemann-18 every-day-object-illustration-christopher-niemann-19 every-day-object-illustration-christopher-niemann-20

منبع: +

20 نفری که تنبلی را یک سطح ارتقا داده اند!

هادی ایاز/

«من همیشه برای انجام یک کار سخت، شخص تنبلی را انتخاب می‌کنم،چون انسانهای تنبل راه آسانی را برای انجام آن پیدا خواهند کرد» این جمله نقل قولی است که اغلب به بیل گیتس نسبت داده می‌شود.

تا حالا داستان مثل عامیانه تنبل خانه شاه عباس رو شنیدین؟ اگه تنبل نیستین و حال و حوصله دارین برین متن کامل داستان رو پیدا کنین و بخونین. اگه حوصله ندارین ما خلاصشو براتون میگیم:

شاه عباس از اینکه در مملکتش همه اصناف به نوایی رسیده بودند خدا رو شکر می‌کرد ولی وزیرش به او گفت: فقط تنبل‌ها هستند که سرشان بی‌کلاه مانده. شاه عباس دستور داد تا تنبل خانه‌ای رو در اصفهان تاسیس کنن. تنبل ها از سراسر مملکت رفتن اونجا و زندگیشون از بودجه دولتی تامین میشد. ولی روز به روز تعداد تنبل‌ها بیشتر میشد و پول بیشتری خرج تنبل خانه می‌شد. یک روز شاه به تنبل خانه رفت و دید که خیلی هاشون فقط به خاطر گرفتن حقوق و مواجب تنبلی، اومدن اونجا. در نتیجه تصمیم گرفت تنبل نماها را از تنبل‌های واقعی جدا کنه و فقط به تنبلای واقعی، حقوق بده. برای این کار دلقک شاه پیشنهاد داد: همه تنبلا رو ببرند توی یک حمام و منافذ حمام را ببندند، بعدش آتش حمام رو زیاد کنند. تنبل نماها توان تحمل حرارت را ندارن و از حمام بیرون میرن و تنبل های واقعی تو حمام میمونن. این کار عملی شد و فقط دو نفر حرارت بالای حمام رو تحمل کردن. یکی ناله میکرد و میگفت: آخ سوختم، آخ سوختم. بدون اینکه از جاش تکون بخوره. اون یکی دیگه حتی حال ناله و فریاد رو هم نداشت. گاهی با صدای ضعیف میگفت: بگو رفیقم هم سوخت! 🙂

حالا شما تنبلای زیر رو ببینین و نظر بدین:

1)طفلکی داره فیلم میبینه

1

2)دستگاه چمن زنی

 

2

 

3)گارد امنیتی خسته است، خسته! میفهمی!

3

4)دختر مد گرا ولی تنبل

4

5)پدر بی حوصله ولی خلاق

5

6)بدون شرح

7

 

7)گشت و گذار باسگ

8

8)کاربر تبلت

9

9)گیم باز حرفه ای خوابالو!

10

10)اینم یک مدل پاپ کورن خوردنه

12

11)شما که حوصله نداری از پله بالابری باشگاه رفتنت دیگه چیه؟

13

 

12) حداقل بازش می کردی!

14

 

13)بدون شرح (تصویر آشنای این روزهای مترو)

15

 

14)آبمیوه خور حرفه ای

16

 

15)استفاده بهینه از مکان

18

 

16)ریموت جدید apple

20

 

17)سینما خانگی کارتنی (یاد جوک آرایشگاه روپیتی افتادم 🙂 )

19

 

18)در پمپ بنزین

17

 

19)درخت کریستمس

6

 

آخریش رو هم خودم تنبلی م شد بذارم 🙂

انسان ها تا چند صد سال پیش هیچ تصوری از رنگ آبی نداشتند

هادی ایاز/

why-blue-color-is-new-color

بخش بزرگ تصوری که ما از دنیای مان داریم، ناشی از توانایی بینایی و دیدن جهان است، ما فرض می کنیم اشیا همان چیزهایی هستند که می بینیم، همان رنگ، همان اندازه و همان شکل. ولی تا به حال بارها و بارها در آزمون هایی شرکت کرده اید که این تصور را بر هم زده اند و به ما ثابت کرده اند بینایی ما کامل نیست. این مطلب در مورد دید انسان‌ها نسبت به جهان اطراف است و اینکه با دیدن چیزهای اطرافمان، حتی چیزی اساسی‌ مانند یک رنگ،ممکن است حتی متوجه وجود آن‌ چیز نشویم.

تا چند وقت پیش در تاریخ بشر ،رنگ آبی‌ به آن‌ شکلی‌ که ما آنرا می‌شناسیم وجود نداشت.در زبان‌های کهن کلمه‌ای برای رنگ آبی‌ نداشتند‌،نه در یونان،نه در ژاپن،نه در چین ونه در عبری و شواهدی موجود هست که بیان می‌کند بدون وجود این کلمه(آبی‌)ممکن است آنها اصلا نمیتوانستند رنگ آبی‌ را ببینند.

چگونه متوجه عدم وجود رنگ آبی‌ شدیم؟

در “ادیسه” هومر دریای شراب تیره را توصیف می‌کند.ولی‌ چرا شراب تیره ونه سبز یا آبی‌؟

در ساله ۱۸۵۸ دانشمندی به نامه ویلیام گلدستن که بعدا نخست وزیر بریتانیا شد،متوجه شد که این،تنها توصیفی از رنگ که عجیب باشد نبود.اگرچه شاعر صفحات زیادی را صرف توصیف جزئیات پیچیده از لباس،زره،سلاح،مشخصات صورت حیوانات و…کرده است ولی‌ منابع او در مورد رنگها عجیب به نظر می‌رسد.او می‌گوید آهن و گوسفند بنفش هستند و عسل سبز است.

بنابر این گلدستن تصمیم به شمارش منابع رنگ‌ها در کتاب کردو در حالی‌ که سیاه و سفید تقریباً ۲۰۰بار و سفید تقریباً ۱۰۰بار ذکر شده است رنگهای دیگر نایاب میباشند.قرمز کمتر از ۱۵بار و زرد و سبز کمتر از ۱۰بار ذکر شده است.گلدستن با بررسی متون یونانی باستان،چیز مشابهی را یافت.هیچ چیزی به عنوانه رنگ آبی‌ توصیف نشده بود و حتّی اصلا این رنگ وجود نداشت.به نظر می‌رسید که یونانی‌ها در جهانی‌ تیره و گل آلود،خالی‌ از رنگ و عمد‌تاً سیاه وسفید و اندکی‌ قرمز یا زرد زندگی‌ میکردند.گلدستن فکر کرد که این شاید چیزی منحصر به فرد درمورد یونانیان باشد ولی‌ واژه شناسی‌ به نامه لازاروس کار گلدستن را پیگیری کرد و متوجه شد که این قضیه در میان فرهنگ‌ها درست بود.

او حماسه های ایسلندی،قرآن،داستان‌های باستانی چینی‌ و نسخه باستانی عبری کتاب مقدّس را مطالعه کرد.در مورد سروده‌های هندو اینگونه نوشت:این سروده‌ها که بیش از ۱۰هزار خط هستند،سرشار از توصیفاتی در مورد آسمان‌ها هستند.خورشید،روزو شب،صاعقه و ابر،تمامی‌ اینها از قبل به طور مکرّر عنوان شده اند.ولی‌ یک چیز هست که هیچ کس آنرا از اشعار کهن نیاموخته است و آن‌ آسمان آبی‌ ‌ست.

هیچ رنگ آبی‌،آنطوری که ما آنرا می‌شناسیم وجود نداشت.آبی از سبز و سایه‌های تیره تر قابل تشخیص نبود.لازاروس زمان به وجود آمدن رنگ آبی‌ را در زبان‌ها بررسی کرد و الگوی عجیبی‌ را در سراسر جهان یافت.در هر زبانی‌ در ابتدا کلمه‌ای برای سیاه و سفید آیا تیره و روشن وجود داشته است.کلمهٔ بعدی برای یک رنگ که در هر زبان در سراسر جهان به وجود آمده قرمز،رنگ خون و شراب بوده است.

تنها فرهنگ باستانی ، که کلمه آبی‌ را توصیف کردندمصریان بودند و همچنین اولین جایی‌ بودند که راهی‌ برای تولید رنگ گیاهی آبی‌ یافتند.آبی‌ زیاد درطبیعت دیده نمی‌شود.تقریبا هیچ حیوان آبی‌ رنگی‌ وجود ندارد،چشم آبی‌‌ها نادر هستند و گلهای آبی‌ تقریبا زاده خود بشرهستند.البته آسمان وجود دارد که آیا آسمان واقعا آبی‌ ‌است؟همانطور که در تحقیق لازاروس دیده ایم ،حتّی در کتاب‌های آسمانی‌ که به طور مداوم به آسمان‌ها مینگرند،هنوز هم لزوماً به آسمان به رنگ آبی نگاه نمیکنند.

sky

آیا اسمان واقعا آبی است؟

در تحقیقی که در بین کودکان انجام گرفت بطور تئوری یکی‌ از اولین سوالات بچه‌ها این بود که چرا آسمان آبی است؟

در این تحقیق از دختر بچه ای که مطمئن بودند در مورد رنگ آسمان اطلاعاتی‌ ندارد در مورد رنگ آسمان سوال کردند.او هیچ نظری نداشت،از نظر او آسمان بی‌ رنگ بود.در نهایت او گفت آسمان سفید است و بعد از آن‌ گفت آسمان آبیست.بنابر این آبی‌ اولین چیزی نبود که او دیده بود یا جذب آن‌ شده بود.

آیا قبل از اینکه کلمه ای برای رنگ آبی‌ داشته باشیم انسانها آنرا به طورطبیعی نمیدیدند؟

این بخش ،اندکی‌ پیچیده میشود.چون دقیقا نمیدانیم وقتی‌ هومر دریای شراب تیره و گوسفنده بنفش را توصیف میکرد به چه چیزی فکر می‌کرده است،اما می‌دانیم که یونانی‌های باستان و انسان‌های دیگر در دنیای قدیم ،زندگی‌ مشابهی را داشته اند و بنابر این توانایی مشابهی را در دیدن رنگ ها،همانطور که ما میبینیم داشته اند.

اما آیا شما واقعا چیزی را که کلمه‌ای برای آن‌ تعریف نشده است را می‌بینید؟

محققی به نامه جیمز به نامیبیا(منطقه‌ای در جنوب غربی آفریقا)سفر کرد تا در مورد این موضوع تحقیق کند.او در آنجا آزمایشی‌ ر ابا قبیله هیمبا انجام داد که به زبانی صحبت میکردند که در آن‌ کلمه ای به نام آبی‌ نداشتند و اختلاف بین سبز و آبی‌ را نمی‌دانستند.وقتی‌ که به آنها(مطابق تصویر زیر)عکسی‌ را نشان داد که دارای ۱۱ مربع سبز و یک مربع آبی‌ بود آنها نتوانستند تشخیص بدهند که کدام یک با بقیه فرق می‌کند و یا آنهایی که توانستند اختلافی‌ را ببینند زمان زیادی طول کشید و اشتباهات زیادی را نسبت به ما که الان به طور واضح میتوانیم آنرا تشخیص بدهیم،داشتند.

squer

ولی‌ در هیمبا برای رنگ سبز کلمات بیشتری نسبت به آنچه ما در زبانمان داریم تعریف شده است.وقتی‌ که به دایره ای از مربع‌های سبز نگاه میکردند که فقط یکی‌ از آنها نسبت به بقیه کمرنگ تر است،می‌توانستند به سرعت آنرا تشخیص بدهند.آیا شما میتوانید در تصویر زیرمربع متفاوت را تشخیص دهید؟

squer2

برای اکثر ما اینکار سخت است.جواب سوال در عکس زیر مشخص است.

squer2.1

جیمز اینگونه بیان می‌کند که بدون وجود کلمه‌ای برای یک رنگ و بدون وجود راهی‌ برای تشخیص اختلاف آن‌،پیدا کردن تفاوت بسیار سخت است.بنابر این قبل از اینکه آبی‌ یک مفهوم رایج بشود،ممکن است انسان‌ها آنرا می‌دیدند،ولی‌ به نظر می‌رسد که آنها نمی‌دانستند که در حال دیدن آن‌ هستند.

 

منبع: +

تو نیکی می‌کن و در دجله انداز؛ کلاغهایی که سالها بعد، همچنان از دختری که به آنها غذا می‌داده تشکر می‌کنند!

مهدی بهروزی نژاد /

همه ما ضرب المثل معروف «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز» را شنیده ایم، اما چقدر به آن باور داریم؟

هر کدام از ما در مقاطعی به بقیه افراد و حتی حیوانات کمک کرده‌ایم، مثلا در روزهای سرد برای پرندگان، دانه ریخته‌ایم و هوای گربه های محله‌مان را داشته‌ایم. حال اتفاق جالبی افتاده است، گبی مان دختر 8 ساله اهل سیاتل هر چند روز یک‌بار هدیه ویژه کوچکی را جلوی خانه‌شان پیدا می‌کند. او تقریبا همه این هدایا را نگه داشته است، چرا که از طرف دوستان مخصوصی برایش فرستاده می‌شوند: کلاغهای محلی که برای تشکر از گبی که از 4 سالگی بهشان غذا می‌داده است، برایش خرت‌وپرت‌های براق هدیه می‌آورند.

craw-feeding1

این هدایا شامل دکمه، گیره کاغذ، تکه های لگو، قطعات فلزی و یک آویز قلب شکل هستند.

craw-feeding2

آنان حتی درپوش لنز دوربین مادر گبی را برای او آوردند.

craw-feeding5

و یک‌بار گبی قطعه فلزی که روی آ ن کلمه «بهترین» نوشته شده بود از کلاغها دریافت کرد، او می‌خندد و می‌گوید: «کسی چه می‌داند شاید تکه‌ دیگرآن فلز که کلمه «دوست» روی آن است را برای خود نگه داشته باشند.»

craw-feeding3 craw-feeding4

منابع: + و +

طرز تهیه کیک کوکا کولای وانیلی با طعم ژله گیلاس

خیلی ها عشق غذا هستند، چنان با علاقه به غذا نگاه می کنند که گویا معشوق خود را یافته اند، غذا ها در عصر جدید فقط برای رفع گرسنگی نیستند. بوی غذا ما را مسحور می کند، رنگ غذا ما را می فریبد و طعم آن، ما را از خود بیخود می کند

حال می خواهیم روش تهیه یک دسر بسیار زیبا، خوشرنگ و خوشمزه را با هم مرور کنیم.

طرز تهیه کیک کوکا کولای وانیلی با طعم ژله گیلاس

ابتدا یک کیک ساده وانیلی به این صورت تهیه کنید:

مواد لازم برای تهیه کیک اسفنجی:

تخم مرغ 4 عدد
آرد 1 و نیم فنجان
شکر ¾ فنجان + ¼ فنجان
شیر 5 قاشق غذاخوری
روغن 5 قاشق غذاخوری
وانیل 1 قاشق چایخوری
بکینگ پودر 1 قاشق چایخوری
نمک یک چهارم قاشق چایخوری
طرز تهیه کیک اسفنجی
ابتدا فر را روشن کنید تا گرم شود، تخم مرغ ها را نیم ساعتی بیرون از یخچال بذارید تا هم دمای محیط بشوند و سرد نباشند، آرد و بکینگ پودر و نمک را باهم الک کنید. سپس زرده ها را از سفیده جدا کنید و سعی کنید که زرده ها در حین جدا شدن پاره نشن و با سفیده مخلوط نشوند (فعلاً سفیده ها را کنار بگذارید).
زرده ها رو حدود یک دقیقه با دور تند بزنید تا کف کند. حالا وانیل و ¾  فنجان شکر را به آن اضافه کنید و آنقدر هم بزنید تا کرم رنگ شود بعد هم روغن و شیر رو اضافه کنید و باز یک دقیقه بزنید. در این مرحله مخلوط آرد و بکینگ پودر و نمک رو که قبلاً مخلوط کرده بودید کم کم به مایع اضافه کنید. بهتره این کار رو در سه مرحله انجام بدید. مقداری از آرد رو بریزید و با دور آروم همزن بزنید (میتونید در این مرحله همزن رو بذارید کنار و با یک قاشق یا ویسک هم زدن رو ادامه بدید) تا کاملا آرد ها به خورد مایع بروند بعد مقداری دیگه از آرد رو اضافه کنید و باز هم بزنید تا یکدست بشه و باز این کار رو تکرار کنید تا آرد تموم شود. اگر در این مرحله آرد را مستقیم روی مایه کیک با الک و در حین الک شدن بریزید خیلی بهتر است. زیرا این کار به پخت و پف بهتر کیک کمک میکند. سفیده ها رو در ظرفی جدا با دور تند همزن اونقدر بزنید تا کاملا پف کنه و سفید رنگ شود. بعد یک قاشق از شکر رو هم به سفیده اضافه کنید و باز یکی دو دقیقه بزنید.

سفیده را روی مایع قبلی میریزیم و به آرومی با قاشق به یک سمت هم میزنیم. حتی اگه اینکار پنج دقیقه طول کشید به هیچ وجه دستتون را تند نکنید و تا مخلوط شدن کامل سفیده با مایع به آرومی به یک سمت مواد را هم بزنید بعد هم کف قالب را چرب کنید و مایع رو در قالب بریزید و داخل فر قرار دهید.

cherry-coke-poke-cake-1

مواد لازم برای تهیه کیک کوکا کولای وانیلی با طعم ژله گیلاس:
1 بسته پودر ژله با طعم گیلاس
2 قوطی کوکا کولا
½ فنجان آب سرد
1 بسته پودینگ وانیلی
1 فنجان شیر
1 قاشق چای خوری عصاره وانیل
خامه فرم گرفته به میزان دلخواه
پس از اینکه کیک اسفنجی ما کاملاً پخت به مدت 15 دقیقه به آن استراحت دهید تا خنک شود، بعد همانطور که در تصویر مشاهده می کنید با استفاده از یک قاشق پلاستیکی یا چوبی سوراخهایی با فاصله داخل کیک ایجاد کنید.

cherry-coke-poke-cake-2

سپس پودر ژله را داخل ظرفی ریخته ، آب و کوکا کولا را به آن اضافه کنید و هم بزنید تا زمانیکه مواد کاملاً حل شود، اکنون مواد را روی کیک ریخته به مدت نیم ساعت داخل یخچال قرار دهید.

cherry-coke-poke-cake-3

cherry-coke-poke-cake-4

پودینگ وانیلی را با شیر و عصاره وانیل ترکیب کنید، سپس باهم میکس کنید تا یکدست شود. این مواد را به آرامی با خامه فرم گرفته مخلوط کنید و به آرامی روی کیک بمالید و آن را حداقل 3 ساعت یا یک شب داخل یخچال قرار دهید.

cherry-coke-poke-cake-5

برای تزیین کیک هم میتوانید از انواع شکلات ها استفاده کنید.

cherry-coke-poke-cake-6

منبع: +

موجهای اقیانوس به شکل یخ‌دربهشت

مهدی بهروزی نژاد /

سرمای هوا در ساحل شرقی ایالات متحده مناظر زیبایی را به وجود آورده است.

جاناتان نیمرفراه عکاس اهل ماساچوست مناظر زیبایی را در نزدیکی جزیره نانتاکت در نیو انگلند ثبت کرده است.

جاناتان گفته است که دمای هوا در آن روز 7 درجه سانتیگراد زیر صفر بوده است، در واقع آب در حال یخ زدن بوده ، اما جریان امواج مانع از یخ زدن کامل آن شده است و آن را به شکل یک دستگاه عظیم یخ‌دربهشت در حال کار درآورده است .

این تصاویر زیبا و کم نظیر را ببینید:

slurpee-waves-6slurpee-waves-8slurpee-waves-1slurpee-waves-8slurpee-waves-3slurpee-waves-7

 

اگر به عکسهای اقیانوس علاقمندید اینستاگرام جاناتان نیمفراه را از دست ندهید

منابع: + و +

 

 

چه مواقعی میتوانیم برای شغلی که کاملا واجد شرایط آن نیستیم، درخواست بدهیم؟

qualifyمهدی بهروزی نژاد /

در میان آگهی‌های استخدام، شغلی نظرتان را جلب می‌کند. شغلی که عالی به نظر می‌رسد، اما ظاهرا شما واجد تمام شرایط نیستید. آیا باید برای آن درخواست بدهید؟ شانسی برای گرفتن این شغل دارید؟ یا فقط دارید وقتتان را تلف می‌کنید؟ این سوالیست که این مطلب سعی دارد پاسخی برای آن پیدا کند.

اولین سوالی که باید از خود بپرسید این است که چه مقدار از شرایط را دارا هستید.
هیجان خود را کنترل کنید. آرام باشید و صادقانه به این سوال پاسخ دهید:
اگر فکر می کنید 80 درصد مهارتهای مورد نیازی را که کارفرما میخواهد، دارا هستید، بهتر است دست به کار شوید و درخواست بدهید.
مثلا اگر 10 شرط برای این شغل در نظر گرفته شده است و شما 8 شرط آن را دارا هستید، شما شانس مناسبی برای استخدام شدن دارید، چرا که ممکن است کارفرما در تقاضانامه استخدام بیش از حد لزوم درخواست کرده باشد.
قانون 20/80 اینجا هم راهگشاست.

اما اگر 80 درصد شرایط را ندارید، ادامه مطلب را بخوانید:

اگر کمتر از 80 درسد شرایط را دارا هستید سوال بعدی این است که آیا میتوانید این مهارتها را در زمانی محدود کسب کنید؟

برای بسیاری از کارفرمایان توانایی شما برای یادگیری مهارتهای جدید، مهم‌تر از لیست مهارتهای فعلیتان است.آنها کسی را ترجیح میدهند که بتواند همراه با نیازهای سازمانشان تغییر کند.اما نمیتوانید به آنها بگویید: “من همه چیز را یاد میگیرم. قول میدهم.” باید بتوانید ثابت کنید.
ببینید کدام مهارت¬ها را ندارید. آیا آنها چیزهایی هستند که می‌توانید برایشان کلاس بروید یا به تجربه های جدیدی نیاز دارید؟
حال زندگی شغلیتان را مرور کنید. آیا میتوانید مواردی را به خاطر بیاورید که مجبور بوده اید چیز جدیدی را سریعا بیاموزید. یا خودتان را با چالش جدیدی به سرعت سازگار کنید. این موارد را حتما در رزومه شغلیتان قید کنید.

اگر مقدار قابل توجهی از مهارتهای لازم را دارید, و بخشی را هم می‌توانید بیاموزید، دست به کار شوید و برای شغل مورد نظرتان درخواست پر کنید، مطمئن باشید چیزی را از دست نخواهید داد. حتی اگر برای این شغل بخصوص انتخاب نشوید، حداقل با یک کارفرما آشنا شده‌اید، و کسی چه می‌داند، شاید اتفاقات بهتری در انتظارتان باشد.
منابع: + و +

به تازگی شکست‌ خورده‌اند اما سرزنده و پرانرژی هستند! چگونه؟

ماجرا تکراریست و عملاً به یک اتفاق کلیشه‌ای تبدیل شده است.
زن یا مردی که ازدواج قبلی‌اش با مشکلات روبرو بوده، با فرد تازه‌ای در زندگی آشنا می‌شود. بلافاصله ارتباطی عمیق و قوی ایجاد می‌شود و حتی ممکن است فکر کند که می‌تواند با این تازه‌وارد خوشبخت شود؛ یا در دل بگوید «این بار می‌دانم چطور زندگی‌ای سرشار از شادی آغاز کنم».

زن یا مردی که در زندگی و خانواده مشکلات بسیاری دارد این فرصت را پیدا کرده که ازدواج کند. قطعاً نمی‌خواهد مشکلاتش را هم وارد زندگی جدید کند. با خود می‌گوید «دوران غم و اندوه تمام شد».
به نظر می‌رسد نیرویی مغناطیسی افراد را در مدتی کوتاه یا به اصطلاح «در نگاه اول» به یکدیگر جذب می‌کند و حس می‌کنند نیمه گمشده‌شان را پیدا کرده‌اند. گاهی اوقات این جاذبه آنقدر قوی است که حتی باعث خاتمه دادن به زندگی مشترک قبلی، یا رها کردن خانواده (پدر و مادر) شود اما این قدرت دوام ندارد و چیزی نمی‌گذرد که زوج جدید نیز دچار مشکلات ریز و درشت شده و با جر و بحث‌های روزمره رابطه‌شان را ادامه می‌دهند… تا آینده‌ای احتمالاً کوتاه‌مدت.
جر و بحث‌ها ممکن است درباره هرچیزی باشند. صدای تلویزیون کمی بلند است، یکی از طرفین فراموش کرده پاسخ پیامک دیگری را بدهد و غیره. اگرچه موضوع بحث‌ها و مشاجرات معمولاً پیش پا افتاده است ولی در درون هر یک از آنها مجموعه‌ای پیچیده از احساسات درحال فوران می‌باشد: حسادت، عدم اعتماد، کمبود محبت و توجه، دلخوری، خشم و یا ترکیبی از این‌ها. در این شرایط می‌توان چیزی را از عمق عواطف گوناگون رشد داد. چیزی که اگر فرد شحاعت کافی برای تکیه دادن به آن را داشته باشد می‌تواند به بهبود شرایط و آرامش هردو منجر شود. درست مثل موج‌سواری که آموخته تا وقتی بر باد تکیه نکند نخواهد توانست بر روی موج‌ها حرکت کند.
شکستن قفل گذشته
شاید تجربه کرده باشید که بر اثر یک اتفاق یا گفتگو با یکی از آشنایان، احساساتی که مدت‌ها قبل در شما مرده بودند دوباره زنده می‌شوند. بسیاری از ما یاد گرفته‌ایم که عواطفمان را به جای نیرویی قوی و طبیعی، به چشم یک بیماری ببینیم و همیشه سعی در مخفی کردن و کنترلشان داشته باشیم. این فرهنگ، متاسفانه، روزبه روز در حال گسترش است و افراد کمتری متوجه این موضوع هستند که می‌توان از این نیروی خدادادی چه استفاده‌هایی کرد!
خوشبختانه لازم نیست کار زیادی انجام دهیم. کافیست آنچه حس می‌کنیم را بصورت کنترل‌شده نشان دهیم. بله ما را «دیوانه» خطاب خواهند کرد اما اگر در روابطمان با دیگران دیوانه باشیم، اگرچه خلاف جهت آب شنا می‌کنیم، اما نباید شرمگین شویم. اینکه توانسته‌ایم در اوج دیوانگی دوست بداریم و دوست داشته شویم بی‌شک به افزایش اعتماد به نفس و حس سرزندگی و نشاط در ما می‌انجامد.
و اما خبر بد: گرفتن مدرک دکترا در رشته اخترشناسی بسیار ساده‌تر از ابراز کنترل‌شده‌ی عواطف قدرتمند درونمان است.
خبر بدیست اما کمی‌ به آن فکر کنید. پیش از اینکه شروع به تحصیل در مقطع دکترا کنید لااقل 18 سال درس خوانده‌اید و طی این 18 سال دیگر به خوبی آموخته‌اید که چه می‌خواهید و چه باید کرد. اما در مورد ابراز کنترل‌شده‌ی احساسات تمام عمرتان – که البته بیشتر از 18 سال تحصیل پیش از مقطع دکترا است – را به تلاش در جهت عکس پرداخته‌اید.
در کودکی و سال‌های ابتدای نوجوانی می‌آموزیم که چه احساسی باید داشت و چگونه باید آن حس را در خود ایجاد کنیم. احساسات خوب و بد به اندازه آب و هوای خوب و بد طبیعی هستند اما به مرور یاد می‌گیریم آنچه از نظر دیگران درست است را باید انجام دهیم و به همین دلیل به خوبی می‌آموزیم چگونه از احساساتی که قرار نیست داشته باشیم فرار کنیم. زمان می‌گذرد و در جوانی توفان عواطف و هیجان به ما امان نمی‌دهد. و متاسفانه چون همیشه فقط از مواجهه با احساساتمان فرار کرده‌ایم، حالا نمی‌دانیم در این دریای توفانی چطور شنا کنیم.
اجازه دهید همینجا مارتا را مثال بزنم. این زن زندگی‌اش را حسابی به هم ریخت. به خاطر مردی که از نظر مارتا «کامل» بود. اما پس از مدتی مارتا چنان دچار عدم تعادل احساسی شده بود که خودش فکر می‌کرد دیوانه شده است. احساسات فروخفته قدیمی‌اش دوباره ظاهر شده بودند. بیشتر آنها عواطفی سردرگم بودند که بدون کنترل شدن سرکوب شدند؛ و نه موضوعاتی که با پدر و مادرش درباره‌شان بحث کرده باشد. وقتی مارتا بچه بود همه می‌دانستند که پدرش علاوه بر مادر مارتا همسر دیگری نیز دارد. اما در عین حال همه سعی می‌کردند وانمود کنند که مشکلی نیست و امورات به خوبی می‌گذرند. این قانون نانوشته‌ بر خانه حکمفرما بود و قرار نبود کسی چیزی بروز دهد. مارتا نیز، مانند بسیاری از ما، عمیقاً تحت تأثیر قوانین حاکم بر خانه بود. بنظر می‌رسید این قوانین مثل قوانین طبیعت هستند و کسی در درستی و لزوم احترام به آنها شک ندارد.
مارتا در خوداگاهش از مادرش متنفر بود. اما در ناخوداگاه خود حسادت، حس عدم امنیت روحی، و خشم را فرومی‌خورد و سرکوب می‌کرد. بعدها او با مردی آشنا شد که دقیقاً همین احساسات را – به هر دلیل – در او بیدار می‌کرد. مارتا معشوق مردی بود که اهل خیانت نبود ولی هروقت مارتا احساسات سرکوب شده‌اش را سر او خالی می‌کرد؛ او هم بصورت ناشیانه و بچگانه‌ای سعی می‌کرد مقابله به مثل کند و در پی تلافی بود.
علاوه بر عضلات جسمی‌مان، عضلات احساسی نیز لازم داریم
اگر شما هم مانند مارتا کسی را پیدا کرده‌اید که احساسات پیچیده‌ای را در شما ایجاد می‌کند، بهتر نیست در مواجهه با او قوی‌تر عمل کنید؟ اینکه فقط هرچه به ذهنتان رسید بگویید یا تکنیک‌های دم دستی که در و همسایه روی همسر و دوستانشان تست کرده‌اند را بدون ملاحظه ویژگی‌های شخصیتی همسرتان اجرا کنید، برای عملکرد قوی‌ای که پیشنهاد شد کافی نیستند. اگر تجربه سردرد و ضعف یا گریه‌های ناشی از فشار روحی را داشته‌اید می‌دانید احساسات انسان تا چه حد می‌توانند بر جسم او اثر بگذارند.
انرژی عاطفه یک امر واقعیست و تقویت آن تنها از طریق خفه کردن احساسات بدست نمی‌آید، بلکه لازم است بر عواطف خود مسلط باشید و نیز آنها را هدایت کنید. معمولاً ما نیز مانند مارتا الگوهای همیشگی لازم‌الاجرا را دنبال می‌کنیم. اینکه با احساسات مهم و مؤثر خود چطور تا می‌کنیم، تا حد زیادی به گذشته ما برمی‌گردد.
اگر می‌خواهید عضلات احساسی داشته باشید 6 نکته را فراموش نکنید:
1- به یاد داشته باشید احساسات شدید، موجب واکنش‌های شدید جسمی می‌شوند و این امری کاملاً طبیعی است. ممکن است حس کنید که دلتان می‌خواهد به کسی یا چیزی ضربه بزنید، چیزی را بشکنید یا پاره کنید، به جایی مشت بکوبید یا با صدای بلند مثل ابر بهار گریه کنید. ممکن است حس کنید دل پیچه گرفته‌اید یا سردرد و یا گلویتان از شدت بغض درد می‌کند. می‌توانید تمام این علائم را ندیده بگیرید و ظواهر آنها را سرکوب کنید و هرچه سریعتر مانند همیشه و مثل یک فرد سالم بدون مشکل شوید؛ که قطعاً روش اشتباهیست. این لحظه تنها کاری که باید بکنید تخلیه خواسته فیزیکی‌تان است، البته بصورتی که آسیبی به خودتان یا کسی وارد نشود. به جای پرتاب کردن مانیتور یا گوشی تلفن همراه، کافیست کفشتان یا هرچیزی که خراب نشود را محکم و بارهای روی زمین بکوبید. همان دستمالی که در آن های های گریه می‌کنید – و البته کار درستی است – را ریز ریز کنید تا بخشی از این فشار روحی تخلیه شود. بدوید. هرچه دل تنگتان می‌خواهد را با قلم روی کاغذ واقعی – و نه تایپ کردن روزمره‌وار در یک فایل ورد – بنویسید. اگر دوستی دارید که مورد اعتمادتان است؛ وقتی می‌خواهید گریه کنید بهتر است کنار او باشید.
2- درباره احساساتتان حرف بزنید و خاطره دفعاتی که قبلاً چنین احساساتی داشته‌اید را در ذهن مرور کنید. فکر می‌کنید این مشکل هرچه هست فقط به رابطه‌تان برمی‌گردد؟ مطمئن باشید که اشتباه می‌کنید. با یک نفر که سنگ صبور و مورد اعتمادتان است حرف بزنید. نکته مهم اینست که این فرد نباید در مشکل شما درگیر باشد. اگر چنین فردی دم دستتان نیست، نقاشی کنید، بنویسید، ترانه‌هایی که به عواطف شما و آنچه رخ داده است مربوطند را بخوانید و گوش دهید و از اینکه حین این فعالیت‌ها خشم یا غصه یا دیگر احساستان دوباره ظهور کند، با تخلیه فیزیکی آنها استقبال کنید.
3- افکار منفی را بدون قضاوت پاسخ دهید. حین پیشنهادات قبلی بخشی از ذهنتان مرتب پیغام می‌دهد که «بچه نشو»، «این حرکاتت خجالت‌آوره»، «زن باید مأخوذ به حیا باشه»، «مرد که گریه نمی‌کنه». به این هشدارهای مزاحم پاسخ دهید: «نه!‌احساس می‌کنم لطمه خورده‌ام و فشار روحی زیادی روی من است». اگرچه همه ما راحت‌ترین راه را که همان قضاوت کردن حرکات و واکنش‌های فیزیکی خودمان و تعبیر «بچه‌بازی و کار خجالت‌آور و …» از آنها است را ترجیح می‌دهیم اما این راحت‌ترین راه، راه درستی نیست. روش درست البته سخت‌تر است: احساسات خود را تا می‌توانید تجربه کنید و از سرزنش خود و درنتیجه فرونشاندن اجباری آنها دست بردارید.

4- تا اطلاع ثانوی از طرف رابطه‌تان دوری کنید. در حرف و کلمات خیلی ساده است ولی می‌دانم که عمل کردن به این مورد اراده زیادی لازم دارد. هر لحظه دلتان می‌خواهد تماس بگیرید، پیامک بدهید، قرار بگذارید یا حداقل از مسیری که ممکن است او را اتفاقی ببینید رد شوید. اما یک «نه» قاطعانه به خود بگویید. درغیراینصورت با ادامه دادن قرارها و ارتباط و درنتیجه ایجاد احتمال برای مشاجرات بعدی، خود را به فردی وابسته تبدیل می‌کنید و هرچقدر این وابستگی بیشتر شود، فشار روحی و تبعات آن نیز بیشتر خواهد بود. آنچه تضمین می‌دهم اینست که در تمدید ارتباط – از هر طریق اعم از چت و پیامک و قرار حضوری – شما هر بار منتظر پاسخی هستید که فرض می‌کنید منطقی است و البته چنین پاسخی دریافت نخواهید کرد. و خیلی باید خوش‌شانس باشید که به جای آن پاسخی که خود باعث مشکلات بعدی یا پیچیده‌تر شدن مشکلات قبلی نشود دریافت نکنید. اما تا کی باید هرگونه ارتباطی با او را قطع کرد؟ تا وقتی که دیگر در خود تمایلی به ارتباط با او نبینید. حالا در دنیای شما، او یکی است مثل دیگران.


5- انبساط آری، انقباض نه. یادتان باشد که درحال تلاش برای یادگیری واکنش‌های جدید هستید و قرار نیست آنچه حس می‌کنید را محدود سازید. ممکن است از غصه خوردن خوشتان نیاید. یا تجسم خودتان درحال گریه و دلتنگی و خشم و تنفر، باعث شود با خود تصمیم بگیرید که هرگز چنین حالاتی از خود نشان نخواهید داد، حتی در خلوت. اما بهترین کار اینست که فقط به آزاد کردن احساسات در شکلی درست فکر کنید. کسی که از باران متنفر است اگر سعی کند که خود را درحال قدم زدن زیر باران تصور کند، بیشتر احتمال دارد که در واقعیت زیر باران قدم بزند؛ تا کسی که حتی چنین تصوری را هم بر خود ممنوع می‌کند.


6- احساسات، امواج دریا هستند. برمی‌خیزند، سخن می‌گویند و پایین‌ می‌افتند. فکر کردن بیش از حد به آنچه مایلید طی مشاجراتتان بگویید و یا اینکه چطور حرف آخر را بزنید و جواب‌های دندان‌شکن‌تری بدهید، کار عاقلانه‌ای نیست. فرض کنید دریا مواج است و می‌خواهید در میان آنها راه بروید، بدون اینکه بر زمین بیفتید. برای اینکه تعادلتان را از دست ندهید به نیرو احتیاج دارید. در دریای توفانی احساسات نیز باید همینطور رفتار کنید. بهرحال آنچه که باید کنترل کنید گام‌هایتان است و نه توفان. ممکن است نتوانید توفان را آرام کنید ولی اگر قدم‌های خوبی بردارید در نهایت احساس رضایت و اعتماد به نفس خواهید داشت.
احساسات سرشار از انرژی برای زندگی شما هستند. هرچه بیشتر آنها را تجربه کنید و در حین این تجربیات، عملکرد خود را چکش‌کاری کنید، فردی قوی‌تر و سرزنده‌تر در مواجهه با شکست‌هایتان خواهید بود.

4 گروه خوابالو ها کدامند؟

آدم‌ها تنها در دو دسته جغد و مرغ قرار نمی‌گیرند. با انواع دیگری از زمانبندی خواب نیز آشنا شوید.
بسیار شنیده‌ایم که افراد فقط به دو دسته سحخیزها و شب‌زنده‌داران – یا به قول خودمان مرغ‌ها و جغدها – تقسیم می‌شوند یا خود را متعلق به یکی از این دو دسته می‌دانند. اما محققان آکادمی علوم روسیه در سیبری، طی مطالعاتشان بر الگوی خواب افراد، دو نوع زمانبندی دیگر برای خواب را نیز مشخص کرده‌اند. یکی از این دو گروه آن افرادی هستند که تمام روز احساس خستگی می‌کنند. در ادامه توضیحات بیشتری خواهیم داد تا بدانید آیا در یکی از دو دسته معمول و قدیمی هستید یا مشمول کشفیات جدید محققان می‌شوید:

1- سحرخیزهااین افراد ترجیح می‌دهند شب زود بخوابند و صبح هم زود بیدار شوند. بین ساعات 9 صبح تا 9 شب انرژی بیشتری برای فعالیت‌هایشان دارند.

2- شب‌بیدارها

آنها دیر از خواب بیدار می‌شوند. بیشترین انرژی را بین ساعات 9 شب تا 9 صبح دارند و اگر مجبور باشند هنگام صبح فعالیت داشته باشند ساعات سختی را سپری می‌کنند.
3- پرانرژی‌ها

اسم این گروه را می‌گذاریم «مرغ مگس‌سان». این افراد خوش‌شانس تمام ساعات بیداری‌شان را سرشار از انرژی هستند و بطور کلی 30 دقیقه کمتر از افراد سه گروه دیگر می‌خوابند. با وجود متوسط 7 ساعت و نیم خواب در شبانه روز، هم قبل و هم پس از خواب کاملاً پرنشاط و سرحالند.
4- خسته‌های روزگار

همیشه خوابالوده هستند و مرتباً خمیازه می‌کشند. فرقی نمی‌کند چقدر خوابیده باشند و چطور… آنها همیشه بی‌حالند. اگرچه گروه‌های قبلی را توانستیم به مرغ و جغد و مگس‌سان تشبیه کنیم اما این گروه را بهتر است به کوالا شبیه بدانیم تا یکی از پرندگان (خرس کوالا بین 18 تا 22 ساعت در روز می‌خوابد).

راهنمای ولنتاین: آیا مایلید خاطره‌ای به یاد ماندنی بسازید؟

ولنتاین نزدیک است و باز بعضی از شما در دل می‌نالید که «چی بخرم؟»
شکی وجود ندارد که فروشگاه‌های بسیاری پر از کادوهای کوچک و بزرگ می‌شوند و کافیست به یکی از آنها سری بزنید و مثل هر سال یک کادو به سبک “ولنتاینی” بخرید و خلاص. اما تکلیف آن ناله‌ی صادقانه درونتان چه می‌شود؟ آیا جز اینست که دلتان می‌خواست امسال کاری متفاوت با سال‌های قبل انجام دهید؟ هیچکس نیست که از ساختن یک خاطره فراموش‌نشدنی؛ بدون زحمت و خرج فراوان خوشش نیاید. کسی که می‌خواهید محبت و علاقه‌تان را نشانش دهید ممکن است معشوق، دوست، همکلاسی، یا از همه مهم‌تر «خودتان» باشد. پس دست به کار شوید و خاطره امسال را با خاص بودن هدیه‌‌تان ایجاد کنید.
کارت‌های سخنگو
از طربق یک تصویر ساده، حرف دلتان را بگویید! باز هم قرار است کارتی که به عنوان هدیه انتخاب می‌کنید یک قلب قرمز تکراری یا دسته گلی کلیشه‌ای باشد؟ این بار بگذارید تصویر روی کارت سخن بگوید و آنچه در قلبتان می‌گذرد را بهتر از سال‌های قبل نشان دهد.
کتاب؟!
جز انواع کتاب‌های فانتزی که با موضوع عشق و عاشقی در بازار فراوان هستند آیا کتاب دیگری هم می‌توان هدیه داد؟ هر انسانی چه مرد و چه زن در منزل کارهای مختلفی انجام می‌دهد و با وسایل گوناگونی سر و کار دارد. همچنین با افراد مختلفی ممکن است برخورد داشته باشد که هریک ویژگی‌هایی متفاوت دارند. شاید هدیه دادن کتابی که مخصوص زندگی او باشد، به خوبی بیان کند که نه‌تنها به او توجه خاصی دارید بلکه دوست دارید همیشه کمکش کنید. اگر خانه‌اش کوچک و آشفته و پر از وسایل ریز و درشت است یک راهنمای دکوراسیون فضاهای کوچک به او هدیه دهید. اگر شغلی پر استرس دارد کتاب یا فیلمی که روش‌های متنوع آرامش فکری و روحی را پیشنهاد بدهد می‌تواند هدیه خوبی باشد.
ماندگاری و نوستالژی
حالا دیگر هر محله‌ای یکی از این فروشگاه‌های انواع و اقسام چیزهایی که بشود بعنوان یادگاری هدیه داد دارد. حتماً آنها هم برای ولنتاین برنامه مفصلی چیده‌اند با اجناس و کالاهای جدید. آنچه که انتخاب می‌کنید اگر دست‌ساز است؛ ماندگار است و یا می توانید سفارش حکاکی اسم یا جمله‌ای کوتاه بر روی آن بدهید، حتماً هدیه بهتری محسوب می‌شود. از گذشته‌های دور شمع‌ها و عودها و اسانس‌ها برای ایجاد خاطراتی دوستانه و عاشقانه استفاده می‌شده‌اند. استفاده مجدد از این سنت قدیمی را هم پیشنهاد می‌دهیم به شرط آنکه شکل و رنگ و ظاهر شمعتان متفاوت باشد و ترجیحاً مدرن. به این ترتیب هنر خود را در ترکیب ماهرانه رایحه سنتی و فرم جدید نشان می‌دهید.

کادو ولنتاین برای دشمنان ولنتاین
بهرحال آنها هم بخشی از جامعه هستند و چه بسا یکی از دوستان و نزدیکان و یا حتا کسی که عاشقانه دوستش دارید از ولنتاین و آداب و رسوم و حواشی آن هیچ خوشش نیاید. با صرف کمی خلاقیت و سلیقه او را هم خوشحال کنید. قرار نیست کسی در روز ولنتاین عصبانی یا اخم کرده باشد. سفارش چاپ «محبت کلیشه‌ای را دوست ندارم» بر روی یک تیشرت یا یک لیوان یا حتی یک کارت به شکل قلب می‌تواند چنین افرادی را نیز شگفت‌زده کند.