ذهن خالی, بهترین جایگاه برای بهترین چیزها

با این نظریه موافق هستید که فوق العاده ترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که مغز ما خالی است. زمانی که سر شما پر از نظریات مختلف است سخت است که به چیزهای جدید بیندیشید. زمانی که ذهن شما خالی است شما برای احتمالات جدید باز هستید و در جستجوی علایق خود خواهید بود. ما امروزه ذهن خود را با اطلاعات اضافی، مقاله هایی که نمی توانیم بخوانیم، ایمیل های فراوان و کلی رسانه های دیگر  پر می کنیم. زندگی در این لحضات می تواند بسیار آشفته باشد. هر زمان که نتوانستید از فکرهای خود خلاص شوید بدانید که ذهن تان کمی پر است و باید آن را خالی کنید.

چطور بهترین تصمیم را سریع بگیریم؟

سریع تصمیم گرفتن کار سختی است. البته با وجود اینترنت میتوان با صرف چند ساعت به راحتی مطالب را جستجو کرد و به بهترین انتخاب دست پیدا کرد. در کتاب شرلوک هلمز قسمتی وجود دارد که به این مسئله پرداخته شده است اینکه چطور می توان بهترین تصمیم را سریعتر اتخاذ کرد؛ این نظریه بر اساس سر آرتور کنان دویل نویسنده کتاب شرلوک هلمز است که در یکی از داستان ها به نام A Study in Scarlet ، شرلوک هلمز می گوید : « من مغز انسان را شبیه به یک اتاق کوچک و خالی زیر شیروانی می دانم که باید با لوازمی که ما انتخاب می کنیم پر شود. آدم نادان این اتاق را از الوارهای مختلف پر می کند و بنابراین دانشی که به کار او می آید بسیار شلوغ و درهم و برهم است و یا از چیزهای به درد نخور پر شده است. آدم عاقل بسیار با دقت از این اتاق استفاده می کند این شخص مثل یک کارگر عمل می کند هیچ چیزی ندارد ولی ابزار آلات او بسیار کارآمد هستند و با نظم خاصی مرتب شده اند. اشتباه است که بگوییم دیوارهای این اتاق کوچک خاصیت ارتجاعی دارند و به هر اندازه ای که بخواهیم بزرگ می شوند این اتاق بزرگتر نمی شود و زمانی می رسد که با اضافه شدن دانش جدید آگاهی های گذشته فراموش می شوند. اهمیت مسئله در همین است که نباید این اتفاق بیفتد. »

نکته ای که در حرف های هلمز وجود دارد این است که ما مغز خود را از دانش های بدرد نخور پر می کنیم و این مسئله نه تنها در تصمیم گیری بلکه بر حافظه ما اثر نامطلوب می گذارد. زمان تصمیم گیری باید ذهن خود را از چیزهایی که حواس ما را پرت می کنند دور کنیم. این چیزها جزئیاتی هستند که برای تصمیم گیری مهم نیستند. برای تصمیم گیری سریع می توان اینطور گفت که : در یک تصمیم گیری بسیار مهم است که چیزهایی که در واقع بی ربط هستند را نادیده بگیرید که اگر دقیق نباشید همین جزئیات بی ربط بر تصمیم گیری شما اثر می گذارد. این مسائل بی ربط برای یک نفر می تواند در ماسک احساسات ظاهر شود، یا عقیده های شخصی (که در عین حال گاهی مفید هستند ولی اغلب به موضوع هیچ ربطی ندارند ) و یا اطلاعات اضافی که روی تصمیم گیری ما اثر می گذارند. ذهن ما از این نظر شبیه فضای اینترنت است می تواند از دانش های بیهوده پر شود ولی زمان تصمیم گیری که می رسد باید این اتاق زیر شیروانی ذهن را تمیز کرد و مغز را فقط با حقیقت هایی که برای تصمیم گیری مهم است تنظیم کرد نه با اطلاعات اضافی که به مورد تصمیم ما هیچ ربطی ندارند. مثل اینکه جمعه شب چه رستورانی را انتخاب کنیم یا چه کامپیوتری را بخریم. نیازی نیست که تمام جزئیات را به یاد بیاوریم بنابراین خودتان را خسته نکنید. 

چطور بدون نگاه کردن به موبایل خود بیکاری خود را بگذرانید؟

یک زمانی اگر بیکار بودیم و کاری برای انجام دادن نداشتیم جایی می ایستادیم و به اطراف نگاه می کردیم و بیکاری خود را به این صورت توجیه می کردیم . ولی امروزه بیکار بودن هم متفاوت شده دیگر هیچ کس برای رفع بیکاری به اطراف نگاه نمی کند بلکه به صفحه موبایل خود خیره میشود. اما خیره شدن به موبایل تنها راه ممکن برای گذر از بیکاری نیست راه های دیگری هم هست در واقع 6 راه دیگر برای گذر از بیکاری وجود دارد:

1-    برقرار کردن تماس چشمی

2-    صحبت کردن در مورد آب و هوا

3-    نگاه کردن به اطراف

4-    دیدن چیزهای غیر معمول در اطراف

5-    نگاه کردن به کسانی که به موبایل خود خیره شده اند

6-     کتاب خواندن

 

چطور سر صحبت را با دیگران باز کنیم؟

برای بار اول که با کسی رو در رو می شوید مطمئنا لحظات سختی برای شروع صحبت است البته می توان با سوال و جوابهای کوچک سر حرف را باز کرد ولی معمولا موقتی هستند و با سکوت عجیبی مکالمه زود به پایان می رسد. گرچن رابین استراتژیهایی برای این کار ارائه کرده است که می توان در این لحظات از آنها استفاده کرد:

تعابیر لحظه ای :

اتاق، غذا، مناسبت مهمانی و آب و هوا و سوالاتی نظیر چطور میزبان را می شناسید؟ یا چه شد که به این مهمانی آمده اید؟ همگی تعابیری هستند که می توانند شروع خوبی برای صحبت باشند البته در این موارد دقت کنید که کاملا مثبت صحبت کنید چون در لحظه اول، منفی صحبت کردن اثرگذاری خوبی نخواهد داشت.

موضوعات خبری :

می توانید در مورد خبرهای کلی که در آن روز اتفاق افتاده صحبت کنید مخصوصا اگر علاقمند به خبرهای گوگل باشید همیشه در این زمینه دست پر هستید.

سوالاتی که با یک کلمه پاسخ داده نشوند:

به عنوان مثال از کسی که شاغل نیست در مورد وقت گذرانی او می توانید سوال کنید و از پاسخ همین سوال نیز می توانید به علایق طرف مقابل پی ببرید. اگر طرف مقابل شاغل بود برای اینکه با یک پاسخ یک کلمه ای مواجه نشوید به جای اینکه بپرسید شغل شما چیست بهتر است بپرسید که این روزها به چه کاری پرداخته ای؟ چنانچه سوال پرسیدید که پاسخ یک کلمه ای داشت به دنبال سوال قبل یک سوال دیگر نیز بپرسید. به عنوان مثال وقتی پرسیدید اهل کجا هستید، سوال بعدی می تواند این باشد که چرا در همان کشور یا شهر نمانده اید.

سوالاتی که باعث آشنایی شوند:

به عنوان مثال می توانید از نوع علایق طرف مقابل به مطالعه جویا شوید که مثلا چه نوع مجله و یا چه سایت اینترنتی را می خواند.

به حرفهای طرف مقابل واکنش نشان دهید.

اگر کسی برای شما جک تعریف کرد حتی اگر خنده دار هم نبود سعی کنید بخندید یا اطلاعاتی که تعجب آور باشند حتما با تعجب واکنش نشان دهید. در غیر این صورت مکالمات شما کاملا کسل کننده پیش می رود و اگر خواستید به این مکالمه مودبانه پایان دهید به جای اینکه بگویید : با اجازه، بگویید : ببخشید می رم یک چیزی بخورم. البته در مکالمات خسته کننده گاهی هم خودتان می توانید مکالمه تان را تغییر دهید و سوالات دیگری بپرسید با اینحال زمانی هم هست که با وجود تلاش بسیار مکالمه شما خوب پیش نمی رود بهتر است زیاد تلاش نکنید و به مکالمه خود پایان دهید.

رازهای نهفته در نفس کشیدن!

می دانستید که پزشکان مانند کاراگاهان می توانند از نوع نفس کشیدن بیمارشان تشخیص دهند که چه بیماری دارند! جالب است که نفس هر بیمار مانند اثر انگشت او می ماند. میتوان با تجزیه تحلیل آن شمار زیادی از بیماریها را در انسانها تشخیص داد. 400 سال قبل از میلاد مسیح، بقراط در کتابی به نام درمان از طریق بوی نفس به این مسئله پرداخت . قرن ها بعد پزشکان متوجه شدند که نفس کسانی که ناراحتی کلیوی و کبدی دارند دارای بوی خاصی است. امروزه دانشمندان از طریق طیف سنج ، هزاران ترکیب شیمیایی را که این رایحه ها را ایجاد می کند شناسایی کرده اند این کار شبیه یافتن یک توپ پینگ پنگ در هزاران زمین بیس بال است که از توپ پینگ پنگ پر شده است. محققین آزمایشاتی را انجام داده اند که از طریق بازدم بیمار نه تنها ناراحتی های کلیه و کبد بلکه آسم، دیابت، سل، عفونت های معده ای و روده ای و حتی اندامهای پیوند شده که بدن آن را پس می زند را تشخیص و سپس آنها را کنترل  کرد. اینطور تصور کنید که هر آزمایشی که برای خون وجود دارد برای نفس هم وجود دارد با این حال اکثر این آزمایشات هنوز در مرحله تحقیق قرار دارند و باید قبل از استفاده در مطب پزشکان، ارزیابی شوند.

 

چطور دوست خود را نصیحت کنیم!

حتما برای همه ما پیش آمده که بخواهیم دوستمان را نصیحت کوچکی بکنیم حتی خود ما هم گاهی در این شرایط قرار می گیریم. اما یکی از مشکلاتی که در این گونه مکالمات وجود دارد این است که معمولا شخص نصیحت کننده علامه دهر به نظر می رسد و همین باعث می شود که برای نصیحت ما شنونده ای وجود نداشته باشد. برای اینکه این اتفاق نیفتد ما از روانشناس خانواده و روابط، آقای راجر اس جیل خواسته ایم که در این مورد ما را راهنمایی کند :

مطمئن شوید که دوست شما نصیحت شما را می خواهد.

مشخصا هیچ کس خواهان گوش کردن به  نصیحت کسی نیست. قبل از اینکه نظر خود را بگویید مطمئن شوید که او علاقمند به گوش کردن است. آقای راجر جیل می گوید : «گاهی دوست ما به دنبال حل مشکل خود نیست بلکه آنها فقط می خواهند شنیده شوند و ممکن است سؤالاتی از ما داشته باشند. مردم اغلب فکر می کنند که روانشناسان فقط بلدند نصیحت کنند. واقعیت این است که ما معمولا گوش میکنیم و کاری می کنیم که آنها در مورد طرز نگاه خود به چیزهای مختلف، احساس خود و کارهای خود در گذشته با ما صحبت کنند.» به عبارت دیگر روانشناسان کاری می کنند که شخص وارد پروسه ای شود که بتواند به جای فهرست کردن دستورالعمل، خود به یک راه حل برسد. اکثر اوقات شخصی که در جستجوی راه حلی است در مورد موضوعاتی سؤال می کند که به طور واضح نمی توان نام عملکرد بهتر یا گام های بعدی را روی آن گذاشت. بنابراین از آنها بپرسید که آیا می خواهند دیدگاه شما را نسبت به مشکل خود بدانند یا خیر و همچنین بپرسید که چرا چنین احساسی نسبت به این اتفاق دارند. اگر جوابی که به شما دادند منفی بود به آنها اجازه دهید داستان خود را تمام کنند و شما مؤدبانه به شنیدن ادامه بدهید. حتی اگر جواب مشکل آنها را میدانید بهتر است دهان خود را بسته نگاه دارید و بگذارید او خود را خالی کند.

تحقیقات نشان داده است که مردها زمانی که همسرانشان به آنها اطمینان می کنند خیلی سریع اقدام به حل مشکل می کنند. با اینحال این مسئله باعث درگیری بین آنها می شود چرا که خانم ها احساس می کنند که شنیده نشده اند. گاهی اوقات برخی افراد فقط نیاز دارند که خود را تخلیه کنند و الزاما به دنبال نصیحت نیستند. حتی اگر شما جواب را می دانید، زمانیکه شخص مقابل برخی احساسات خود را با شما سهیم کرد آنوقت می توانید او را نصیحت کنید.

بین نظریه، نصیحت کارشناسانه و شنونده بودن فرق قائل شوید.

گاهی با شنیدن، شما می توانید با دوستتان حرف بزنید و بفهمید که او از شما چه می خواهد. آقای گیل این مسئله را به این صورت توصیف می کند که بین نظرات، نصیحت کارشناسانه و شنونده بودن فرق قائل شوید: در وضعیت های مختلف ما نیاز به روشهای مختلف داریم بنابراین باید بدانیم در چه شرایطی در حال کمک کردن هستیم. نظر دادن برای زمانی مناسب است که از ما نظریه شخصی پرسیده شود مثل این سوال که : کامپیوتر بخرم یا لپ تاپ؟ نصیحت کارشناسانه محدود به بخشهایی می شود که دانش شما بسیار بیشتر است مثل این سوال که : برای لپ تاپ چه SSD  ( هارد ) مناسب است؟ گاهی اوقات دیگران فقط نیاز دارند که شنیده شوند و ما فقط مسائل را برای آنها واضحتر می کنیم مثل این جمله که : «پس می گی که مک بوک ( لپ تاپ ) مناسبه چون آی مک ( کامپیوتر میزی )، تو کوله پشتی جا نمیشه». تظاهر نکنید که مسئله ای را میدانید در حالیکه نمی دانید و طوری عمل نکنید که انگار قبلا در یک چنین شرایطی بوده اید.

اینقدر نگویید تو باید …

حالا که میدانید دوست شما یا خانواده تان واقعا خواهان نصیحت شما هستند، زمان آن رسیده است که یاد بگیرید که چطور علامه دهر به نظر نرسید. این سخت تر از آنچیزی است که فکرش را می کردید. طبق گفته آقای گیل، تنها راهی که می توانید بدون اینکه پرمدعا به نظر برسید، نصیحت کنید این است که از گفتن عبارت « تو باید … » اجتناب کنید : این عبارت، انتقادی است و بار قضاوت دارد. گفتن این عبارت ما را مسئول اعمال طرف مقابل می کند. به جای آن می توانید از عبارت « من احساس میکنم …» استفاده کنید. این عبارت، نظر شما را در عین اینکه پیام تان را منتقل می کند، با طرف مقابل تقسیم می کند. مثلا در این جمله : تو باید به خاطر خیانتی که به تو کرده او را رها کنی. بهتر است بگویید : وقتی شنیدم که گفتی به تو خیانت می کند احساس می کنم که ماندن با او باعث دردسر بیشتر تو می شود. با گفتن این عبارت دیگر شما به نظر علامه دهر نمی آیید.

بپذیرید که ممکن است مجبور شوید گاهی نادان شوید.

گاهی لازم است در عین اینکه گامهای بالا را رعایت کرده، در شرایطی خاص نترسیده و کمی نادان شوید و با وجود شفافیت مسئله ، خود را همراه نشان داده و به طرف مقابل عشق دهید و او را درک و تأیید کنید.

در هر صورت کلید اصلی این است که مطمئن شوید طرف مقابل خواهان شنیدن نصیحت شماست و در شرایط شنیدن قرار دارد تنها در این صورت است که می توانید به دوست خود کمک کنید بدون اینکه علامه دهر به نظر بیایید. 

چطور در مورد حقوق خود مذاکره کنید؟

مذاکره کردن ، در واقع قسمتی از تجارت است و فرصتی است که هر کدام از ما در شغلمان خواهیم داشت حتی اگر این مذاکره در مورد درخواست اضافه حقوق یا مزایای جدید باشد باز هم باید فن مذاکره کردن را بلد باشیم. توصیه این است که اگر می خواهید به خواسته خود برسید از واژه « من » استفاده نکنید. این یک گرایش طبیعی است که وقتی در حال مذاکره با شخصی در مورد خود هستید ، تدافعی عمل کنید در واقع منیّت هر شخصی می تواند باعث اشکال در روند مذاکره شود. تا به حال در مذاکرات خود با افرادی مواجه شده اید که مرتب می گویند :  « من این را می خواهم من آن را می خواهم. » ولی اگر بگویید:  « ما باید به یک راه حل برسیم » کاملا مسئله فرق می کند. درست است که منیّت ( ایگو ) شما را راضی و خشنود می سازد ولی مذاکره را به سمتی که می خواهید هدایت نمی کند. در مذاکره ای که برای منافع خود مثل اضافه حقوق دارید از واژه ما به جای من استفاده کنید و منافع خود را به منافع شرکت تعمیم دهید.

چطور زمان را متوقف کنیم؟

یکی از بزرگترین موانعی که در سر راه بهره وری وجود دارد این است که « زمان کافی نداریم » و با تمام مسئولیت و اطلاعاتی که در هر کاری داریم باز مسئله زمان در آن دخیل است. ولی جالب است بدانید که راهی وجود دارد که بتوان زمان را نادیده گرفت و آن این است که زمان را متوقف کنیم.

اکثر کارهای ما در حاکمیت زمان انجام می شوند که باید در موعد مشخص آنها را به اتمام برسانیم و این حالت باعث می شود همیشه برای کارهای خود حالت فوریت را در نظر بگیریم. برای اینکه بتوانیم با بازدهی بیشتری عمل کنیم باید از حاکمیت زمان خارج شویم و در قلمرو همان وظیفه عمل کنیم. یعنی تمرکز ما نباید بر روی زمان باشد بلکه باید بر روی کاری که انجام میدهیم متمرکز باشیم و این حالت باعث می شود همیشه به اهمیت کار خود فکر کنیم تا به فوریت آن. اولین کاری که باید انجام دهیم این است که نباید مرتب به آخر کار فکر کنیم بلکه باید کار خود را مرحله به مرحله پیش ببریم و به جای قدمهای بزرگ ، کار را قدم به قدم جلو ببریم. زمانیکه به کاری که در دست داریم تمرکز می کنیم دیگر به ساعت روی دست خود توجه نمیکنیم.

به عنوان مثال زمانیکه در مدرسه هستیم در طول سال فرصت داریم تا به امتحان نهایی بپردازیم ولی اکثرا تمام فرصتهای مطالعه را در همان هفته های آخر، روزهای آخر و ساعات آخر می گذاریم. دلیل آن این است که مجبور نیستیم تا نزدیک شدن به پایان سال تحصیلی کاری انجام بدهیم. در صورتیکه مطالعه تدریجی در طول زمان باعث یادگیری بیشتر خواهد شد همانطور که نتیجه بهتر را نیز به ارمغان خواهد آورد. در پروژه های کاری نیز زمانی می توانیم نتیجه بهتر بگیریم که به جای فکر کردن به زمان کلی پروژه و اینکه چه زمانی به اتمام می رسد آن را به آیتم های عملی بشکنیم. در واقع ایده آل ترین سناریو برای بهره وری یک فرد این است که هم کارامد و هم مفید باشد. مدیریت زمان و مدیریت وظیفه محوله، دو امر کاملا متفاوت هستند.  دانستن اینکه چه کاری انجام میدهید و اینکه چقدر زمان برای انجام آن داریم، نیاز به دو دانش متفاوت دارد. شما باید ابتدا بدانید چطور می توانید وظیفه یا کار خود را مدیریت کنید تا بتوانید قادربه  مدیریت زمان باشید. بنابراین دیگر نگران تاریخ های مقرر نباشید و هر روز را به کاری مشخص اختصاص دهید. از پیگیری زمانی دست بردارید و به پیگیری وظایف خود در زمانی که دارید، بپردازید. بیشتر به اینکه چه کاری دارید، فکر کنید تا به این مسئله که چقدر زمان دارید. 

چراغ قوه 9 کاره

امروزه سعی در تولید ابزارهایی است که بتوان از یک وسیله کوچک استفاده های بیشتری کرد. این چراغ قوه 9 در 1 یکی از آن وسیله هایی است که می تواند کارآمد باشد . این چراغ قوه دارای چاقو، قیچی، نوعی پیچ گوشتی، دربازکن قوطی، قلاب، چکش و یک چراغ چشمک زن قرمز است . البته کمی جای سؤال دارد که چطور می توان از چاقوی این وسیله با وجود دسته ضخیم آن استفاده کرد. 

دختری که معده اش را از شکمش بیرون آوردند!

جشن تولد برای هر کسی می تواند بهترین لحظات باشد ولی بعضی ها ممکن است کمی از خود بیخود شوند و کارهای عجیب و غریب انجام دهند. گبی اسکنلون دختر نوجوان انگلیسی است که شب تولد 18 سالگی او به اتاق عمل اورژانس کشیده شد و منجر به از دست دادن معده این دختر جوان شد. چرا؟ به دلیل نوشیدن کوکتلی که کمی در آن نیتروژن مایع وجود داشت. همان طور که همه می دانید نیتروژن مایع بسیار سرد است و باعث سوزاندن هر چیزی می شود و اگر بلعیده شود باعث لطمات شدید داخلی می شود. البته برخی از مشروب فروشی ها برای سرد کردن کوکتل از نیتروژن مایع استفاده می کنند و یا لبه لیوان را با یک لایه ابری بسیار نازک آغشته می کنند که البته بد نیست و هیچ آسیبی هم به کسی نمی رساند ولی گبی بیچاره این شانس را نداشت و کارش به بیمارستان کشیده شد. بر طبق گزارش گاردین، گبی بعد از نوشیدن ، حالت تهوع پیدا می کند و بعد نفسش بند می آید و دچار معده درد شدید می شود. در نهایت پزشکان تشخیص سوراخ شدن معده او را می دهند . اگر دکترها اقدام به درآوردن معده او نمی کردند شرایط او واقعا کشنده بوده ولی چطور یک نفر می تواند بدون معده زندگی کند؟ ظاهرا ممکن است. بر طبق گزارش BBC افرادی که معده ندارند میتوانند غذا بخورند ، چیزی بنوشند ولی باید مراقب سهمیه های غذایی خود باشند و مکملهای ویتامینی مصرف کنند . خوشبختانه گبی در بهبودی کامل است ولی بهتر است قبل از نوشیدن چیزی از محتویات آن کاملا مطمئن شوید.