lean

شخصی 90 میلیون دلار از شرکتی که من در آن مشغول به کار بودم، سرقت کرد. کاری از دست من برنمی‌امد. شرکت ورشکسته شد. استعداد یادگیری ندارم. مردم را خیلی دوست دارم بنابراین قضاوت کردن درباره ی انها برایم سخت است. اهمیتی ندارد که چقدر در این کار تلاش می‌کنم به همین دلیل کسانی را که در این کار مهارت دارند را پیدا می‌کنم تا در این مورد بتوانند به من کمک کنند.

اگر نمیخواهید چیزی را یاد بگیرید یا در آن زمینه استعداد ندارید، خودتان را مجبور نکنید.

ایا استعداد نقشی در یادگیری دارد؟ بله، ولی خیلی کم. استعداد ریشه‌ی مهارت است. در اغاز کار، به آن نیاز خواهید داشت. چگونه به مستعد بودن‌تان پی می‌برید؟ اگر وقتی که ده ساله بودید به موضوعی علاقه داشته‌اید و درباره‌ی ان رویا بافی می‌کرده‌اید و اکنون در ان زمینه اطلاعات جمع‌اوری می‌کنید، پس در آن زمینه مستعد هستید. متن زیر را بخوانید و استعدادهای‌تان را کشف کنید.

وقتی می‌گویم هرکسی در زمینه های مختلفی استعداد دارد به من اعتماد کنید. این داستان از وب‌سایت james altucher است. بعد از کسب اجازه از او، این داستان را می‌آوریم.

در20 سال گذشته تمام خواسته‌ام این بوده که بفهمم چگونه می‌توانم کارهایی مثل نوشتن، برنامه‌ریزی، مهارت‌های تجارت، رهبری، فروش، مذاکره وتصمیم گیری را به نحو احسن انجام دهم. بنابراین 10 قدم برای یادگیری بهتر برداشتم

1-عشق بورزید

کسی که کاری را با عشق انجام دهد، بر کسانی که نسبت به انجام آن علاقه یا تنفر دارند، پیروز خواهد شد. این قانون دنیاست. انسان‌های اولیه زمانی که دشت‌های تندرای قطب شمال را از سیبری به سمت الاسکا، در دمای 60- می‌پیمودند، مجبور بودند که این کار را دوست داشته باشند. به خاطر دشواری این کار، باقی‌مانده انها در دشت‌های هموار افریقا ساکن شدند.

سالها پیش بالاخره توانستم برنامه کامپیوتری را که مدت‌ها بود، ارزوی نوشتنش را داشتم، بنویسم. ساعت 4 صبح برای رفتن به ازمایشگاه بیدار شدم تا برنامه بهتری بنویسم. اوایل هرروز چیزی می‌نوشتم، تمام روز مشغول کار بودم و نمی‌توانستم دست از کار بکشم .می‌خواستم در رابطه با تالیفات مختلف نویسندگان با مردم صحبت کنم. وقتی ده سالم بود، درباره هم کلاسی‌های پایه پنجم ابتدای، یک ستون شایعات بی پایه و اساس نوشتم. تمام کتابهای judy blume را خوانده بودم. هر چیزی را که می‌توانستم می‌خواندم . عاشق کتاب خواندن بودم تا جایی که اکثر دوستانم از این کار من خسته شده بودند و من خیلی زود ادم تنهایی شدم مخصوصا وقتی نویسندگی می‌کردم.

2-مطالعه کنید

Boby fitcher شطرنج باز خوبی نبود استعداد داشت اما کسی او را جدی نمی‌گرفت. وقتی 12-13 سالش بود ناگهان تا یکسال خبری از او نبود. ناپدید شده بود. وقتی هم که 20 سالش شد دوباره این کار را تکرار کرد اما در13 سالگی وقتی مجددا به روی صحنه بازگشت، تبدیل به بهترین شطرنج باز امریکا شده بود و توانست برنده مسابقات قهرمانی جهان شطرنج شود و همین طور جوان‌ترین استاد بزرگ شطرنج. او چطور این کاررا انجام داد؟ در زمان غیبتش که اصلا شطرنج بازی نکرده بود، او به جای این کار 2 کار دیگر انجام داده بود:

او روی تمام بازیهایی که از سال 1800 انجام شده بود، مطالعه کرده بود. و وقتی که دوباره به صحنه رقابت‌های شطرنج بازگشت، به خاطر استفاده از این روش‌های قدیمی مشهور شد. اما او در این روش‌ها تغییراتی را ایجاد کرده بود و به همین دلیل، هیچ کس توانایی رقابت با او را نداشت. سالها بعد در رقابت‌های قهرمانی جهان 1972در برابر spassky به خاطر همین حرکات بود که توانست قهرمان دنیا شود. Spassky برای برنده شدن باید بازی را کش می‌داد اما، fitcher برای دریافت این عنوان حتما باید برنده می‌شد. Spassky ابتدا بازی را با حرکات تهاجمی بسیار مدرن اغاز کرد. (به نام Sicilian) اما بعد از 13 حرکت، بازی طوری شد که تمام مفسران، نفس نفس زنان ان را تماشا می‌کردند.

Fitcher در ابتدا با روش قدیمی سال 1800(روش اسکاتلندی) بازی را اغاز کرد که بعد از ان spassky دیگر راه فراری نداشت. Fitcher تلاش کرد زبان روسی را یاد بگیرد تا بتواند مجله‌های روسی را بخواند، زیرا در ان زمان 20 نفر اول شطرنج دنیا همگی روس بودند و امریکا شانس زیادی برای بردن نداشت. در حالی که امریکایی‌ها با روش اغاز بازی و سبک بازی روس‌ها سرگرم بودند، fitcher روی بازی روسها مطالعه می‌کرد چون روسها می‌دانستند در برابر این روشهای قدیمی چگونه باید از خود دفاع کنند. بالاخره fitcher مسابقه را در کمتر از 60 حرکت برد و این اولین بار بود که کسی بدون هیچ باختی قهرمان می‌شد. مطالعه تاریخ و مطالعه روش بازی بازیکنان برتر، کلیدِ بهترین بازیکن شدن بود، حتی اگر استعداد، معمولی باشد

3-تلاش کنید اما نه خیلی سخت

اگر می‌خواهید نویسنده، تاجر یا برنامه نویس شوید باید زیاد بنویسید، معاملات زیادی انجام دهید و برنامه‌های زیادی بنویسید (کارها درست در نمی‌آیند) به همین علت است که در ابتدای کار کمیت، مهم‌تراز کیفیت است. منحنی یادگیری ما بادستاوردهای‌مان درست نشده، بلکه فقط حاصل  کمیت کارهای‌مان است. اگر 1000 بار چیزی را ببینید نسبت به کسی که همان را 10بار می‌بیند، چیزهای بیشتری در ان خواهید دید. این قانون مهم را فراموش نکنید: راز خوشحالی خوب بودن نیست، رشد کردن است. اگر تلاش کنی مسلما به جایگاهی که متناسب با تلاشت است، دست پیدا خواهی کرد، اما رشدت متوقف خواهد شد و خوشحال نخواهی بود

4-معلم بگیرید

اگرخودم تلاش کنم که اسپانیایی یاد بگیرم به هیچ جا نخواهم رسید اما اگر به اسپانیا بروم یا با یک اسپانیایی ازدواج کنم بیشتر اسپانیایی یاد خواهم گرفت. در نوشتن، برنامه ریزی و تجارت همیشه کسانی را دیده ام که بهتر از خودم بوده‌اند. سعی می‌کنم هرهفته زمانی را اختصاص بدهم تا سوالاتم را از انان بپرسم. مجبورشان کنم که به من تکلیف بدهند. اشتباهاتم را نگاه کنند و بگویند که کجا اشتباه کرده‌ام. بنابراین به هر زمینه‌ای که علاقمند هستید، دران معلمی داشته باشید تا سرعت یادگیری تان 10 برابر شود. در حقیقت هر چیزی را که در این لیست گنجانده‌ام به سرعت یادگیری تان کمک می‌کند، بنابراین اگر به این توصیه‌ها عمل کنید 10 برابر نسبت به بقیه سریعتر یاد می‌گیرید. این روشی است که شما را در کارتان بهترین خواهد کرد

5-حال وگذشته را مطالعه کنید

اگر می‌خواهید بدانید که چطور یک برنامه نویس خوب باشید (خوب نه به اندازه‌ای که فقط بتوانید یک app را طراحی کنید، به اندازه‌ای که بتوانید نامبروان این زمینه باشید) زبان ماشین را بفهمید. زبان 0و1 را یاد بگیرید. تاریخچه کامپیوتر رابخوانید. نحوه ایجاد سیستم اپراتوری را یاد بگیرید. زبانهای مدرن fortan .cobol .pascal .lispو c++ را یاد بگیرید. اگردوست دارید، بهتر از این باشید، کتابهای خوب سال1800را بخوانید .کتابهای همینگوی Virginia woolf & beats و کسانی که در برابر امتحانات روزگار مقاومت کرده‌اند، را بخوانید.

در برابر میلیون‌ها کتاب دیگر، بنا به دلایلی انها در دنیا بهترین هستند. برای فهمیدن انچه از نگاه شما دور مانده، نقدهای معاصر کتاب‌های یاد شده را بخوانید. این کار به اندازه مطالعه‌ی خود کتاب ضروریست.

اگر می‌خواهید در زمینه تجارت مطالعه کنید، بیوگرافی rock feller & carnige را مطالعه کنید. اولین مبادله در امستردام. نودمین جنبش junkbond، ورشکستگی اقتصادی، کسادی‌ها، تمامی تجارت‌هایی که در دوران رکود رونق گرفته‌اند، را مطالعه کنید.

کتاب (صفر تا صد نوشته peter thiel) را بخوانید. برنامه«the profit» در کانال cnbc را تماشا کنید. درباره‌ی steve jobs اطلاعاتی کسب کنید. درباره‌ی سقوط Kodak مطالعه کنید.

کتاب‌های خود کمکی در تجارت را نخوانید. ارزشی ندارند. شما می‌خواهید وارد یک رشته خوب شوید، رشته‌ای که با ابداعیاتش جامعه مدرن امروزی را به وجود اورده. کتاب‌های معمولی را که سال قبل منتشر شده‌اند، را نخوانید. درباره مردم و اخراعاتی که دنیا را به چیزی که امروز هست مبدل کرده، بیشتر بدانید. درباره اینکه چگونه هنری فورد مجبورشد 3 شرکت ماشین سازی را ایجاد کند و اینکه چرا عدد “3” برای او مهم بود، بیشتر اطلاعات کسب کنید و اینکه چگونه تکنیکray kroc توانست بزرگترین رستوران زنجیره‌ای دنیا را تاسیس کند؟ چگونه شرکت cocacola تقریبا با اینکه کاری انجام نمی‌دهد، اما توانسته بزرگ‌ترین شرکت نوشیدنی دنیا شود؟ هرچیزی را یاد گرفتید یادداشت کنید.

6-یک پروژه کوچک راه‌اندازی کنید

Tony robbin درباره اولین تجربه تدریس‌ش و اینکه تا سرحد مرگ ازاین کار می‌ترسیده، صحبت می‌کرد. او می‌بایست به افسران تازه وارد نیروی دریایی، نحوه بهتر کار کردن با اسلحه را اموزش می‌داد. او می‌گفت: خود من تا ان زمان اصلا به اسلحه دست نزده بودم. او کمی از کسانی که در این کار حرفه‌ای بودند، کمک گرفت اما توانست خودش تکنیکی را ایجاد کند که حاصل کسب نمرات عالی و شرکت در کلاس‌های تیراندازی بود. او هدف را جلوتر اورد، درست در 5 قدمی شاگردانش. همه به هدف زدند سپس او کم کم هدف را عقب کشید، تا فاصله هدف به اندازه استاندارد رسید. انها همچنان به هدف می‌زدند.

Richard branson قبل از اینکه airline داشته باشد، دفتر مجله داشت. بیل گیتس قبل از اینکه تیم او windows را طراحی کند، basic را نوشت. El james  قبل از اینکه 50 سایه خاکستری را بنویسد، برای طرفداران داستان‌های تخیلی twilight  را نوشت. ارنست همینگوی هرگز فکر نمی‌کرد که بتواند رمان بنویسد، اما 2 جین داستان کوتاه نوشت. برنامه نویسان کامپیوترقبل از اینکه موتورهای جستجو را ایجاد کنند، برنامه “hello world” را نوشتند.

بسیاری از استادبزرگان شطرنج پیشنهاد می‌کنند که ابتدا حرکات انتهایی (وقتی چند حرکت بیشتر امکان‌پذیر نیست) را یاد بگیرید، بعد به سراغ دیگر بقیه حرکتها بروید. این کار به شما اعتماد به نفس می‌دهد. زیرک بودن را یاد می‌گیرید. بیشتر احساس رشد و ترقی می‌کنید. تمام قدم‌های‌تان به موفقیت ختم خواهد شد.

7-کارهای‌تان را مرور کنید

روزی تمام وسایلم را دور انداختم. تمام وسایلم را. تمام کتاب‌هایم، لباس‌هایم، کامپیوترهای قدیمی، بشقاب‌هایی را که هرگز استفاده نکرده بودم، ملافه‌هایی را که هرگز برای استفاده کردن از انها مهمانی نخواهم داشت، وسایل چوبی خانه مثل 4عدد کتابخانه، تلویزیون، اوراق کهنه، همه چیز…

می‌خواستم خانه را ازاین وسایل پاک کنم، که کردم. در همین حال رمانی را پیدا کردم که در سال1991 درست 24 سال پیش، خودم نوشته بودم. وحشتناک بود. برای اولین بار در آن 24 سال، دوباره خواندمش. اشتباهاتم را مرور کردم (شخصیت‌های نامربوط، قالب کاملا واضح داستان، تکرار کلمات در اکثر نقاط داستان)

کسی داستانی درباره‌یamy schumer برایم تعریف کرد. یکی از محبوب‌ترین کمدین‌های من. او تمام اجراهایش را ضبط کرده، سپس به اتاقش رفته و ثانیه به ثانیه آنها را مرور می‌کرد. مثلا ممکن بود با خودش بگوید، در این صحنه باید چند ثانیه دیگر سکوت می‌کردم. او می‌خواست بهترین کمدین دنیا باشد. تمام کارهایش را خودش نقد می‌کرد. من هم وقتی شطرنج بازی می‌کردم، اگر می‌باختم بازی را در کامپیوتر مشاهده می‌کردم. به هر حرکتی نگاه می‌کردم کامپیوتر حرکتی را به عنوان حرکت بهتر پیشنهاد می‌داد. به اینکه وقتی ان حرکت بد را انجام دادم، ذهنم درگیر چه چیزی بوده فکر می‌کردم.

تجارتی را که اخیرا در آن سرمایه‌گذاری کرده‌ام رونق نگرفته و این برای من دردناک است، اما باید به آن نگاه کرد و فهمید که مشکل کار از کجاست. کجا اشتباه کرده ام؟ در هر مرحله‌ای به عقب برگشته و اتفاقات را یادداشت می‌کردم. جاهایی بود که امکان کمک گرفتن از دیگران وجود داشت ولی بعضی وقت‌ها چیزهایی را از دست داده بودم. اگر اشتباهات‌تان شما را آزار نمی‌دهد، بدانید که به آن رشته، علاقه‌ای ندارید که بخواهید در ان پیشرفت هم بکنید. به جای سوالاتی که بار منفی دارند مثل: «چرا خوب نبودم؟»، سوالاتی از خود بپرسید که دارای بار مثبت هستند مثل: چه کار اشتباهی انجام دادم و چطور می‌توانم پیشرفت کنم؟

وقتی دائما در رابطه با کارتان از خودتان سوالات مثبت بپرسید، از کسانی که خودشان را با سوالات منفی، فریز می‌کنند، بهتر خواهید بود.

مثال: بعداز یک برنامه تلویزیونی از نگاه کردن به خودم تنفردارم. من هرگز این کاررا نکردم بنابراین هرگز در این کار بهترین نخواهم شد.

8-شما میانگین 5 نفری هستید که در اطراف‌تان هستند

به هر لحظه ادبی، هنری و تجاری نگاه کنید. خیلی کم پیش می اید که کسی بدون کمک دیگران بهتر از ان چیزی که هست بشود. گروه است که باعث بهتر شدن می‌شود .بسیاری از افراد مثلwilliam burrough، allen ginshrg، jack Kerouac و……….برنامه نویسانی مثل استیو جابز و بیل گیتس، و……همه از کلاب homebrew متولد شده‌اند. هنرمندانی مثل jasper و Pollack همه در یک خیابان در مرکز شهر زندگی می‌کردند. کسانی که youtube و facebook را ایجاد کردند شرکت‌هایی بودند که از گروهی به اسم paypal mafia شکل گرفته بودند. این افراد خودشان می‌توانستند گروهی را سرهم کنند اما انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستند. باید برای بهتر شدن با گروه کار کنند . بهترین گروه را پیدا کنید و تا جایی که ممکن است با آنها، وقت‌تان را بگذرانید. هر کدام از اعضای گروه، دیگری را به چالش می‌کشد. با یکدیگر رقابت می‌کنند. کار یکدیگر را می‌پسندند یا به هم حسادت می‌کنند و بیشمار به نوبت یکدیگر را سوپرایز می‌کنند.

9-زیاد انجامش بده

کاری را که هرروز انجام می‌دهید، از کاری که گاهی اوقات یک بار انجام می‌دهید، مهمتر است. دوستی داشتم که میخواست نقاشی‌اش بهتر شود اما فکر می‌کرد که حتما باید در پاریس با بهترین شرایط باشد تا نقاشی‌اش پیشرفت کند. او هرگز نتوانست به پاریس سفر کند. حالا او در خوابگاهی زیر نور لامپ‌های مهتابی نشسته و تمام روز کاغذ کارهایش را پر می‌کند.

هرروز بنویسید .هرروز در network باشید. هرروز بازی کنید. هرروز سالم زندگی کنید. وقتی این کارها را انجام می‌دهید، سن‌تان را اندازه بگیرید. کی می‌میرید؟ الان چند سال‌تان است؟ 2جلسه  writing یا 500.000 جلسه؟

10-نقشه شرورانه‌ای بکشید

بالاخره شاگرد از استادش جلو زد. اولین مدیر امور مالی که زیردست او کار می‌کردم الان از من متنفر است. من با سرمایه خودم شروع به کار کردم .سرمایه‌ای که او داشت، در تجارت ازبین رفت. نقشه شرورانه من این بود که در این کار از او بهتر شوم

بعد از این اتفاقات متوجه صدای منحصر به فردم، شدم. وقتی شروع به صحبت می‌کردم همه می‌گفتند اکنون دنیا صدایی را می‌شنود که تا قبل از این هرگز به خود ندیده بود. معلم و دوستان قدیمی‌مان ممکن است نخواهند این صدا را بشنوند، اما وقتی به بودن در کنار کسانی که برای انها احترام قائلیم و دوستشان داریم، ادامه دهیم، انها این صدا را تشویق خواهند کرد. این جاست که می‌گویند همه چیز از هیچ به وجود می‌آید. ایده‌های گذشته با زیباییِ اکنونِ ما ترکیب شده و از ما جوانه خواهد ساخت. اکنون نوبت ماست که تدریس کنیم، تربیت کنیم، خلق کنیم و دنیا را تغییر دهیم و چیزی را به وجود بیاوریم که دنیا تا کنون ندیده و شاید هرگز نتواند ببیند

درباره نویسنده:

james

جیمز آلتوچر، نویسنده، سرمایه گذار، استاد بزرگ شطرنج و موسس شرکت است. او بیشتر از 20 شرکت را تاسیس کرده و اداره می‌کند. او اداره پول‌های قمار پایتخت، سرمایه‌های بلوکه شده و سرمایه املاک را به عهده دارد و هم اکنون در راس چندین شرکت بزرگ قرار دارد. نوشته‌های او در رسانه‌های بزرگ ملی نمایش داده می‌شود و سایت او از زمان تاسیس در سال 2010 بیشتر از 10میلیون خواننده را جذب کرده است. اخرین کتاب او  the choose yourself storiesاست.

منبع: +

یک نظر دربارهٔ «تنها روش یادگیری اطلاعات جدید»

  1. دو قسمت زیر رو خوب نفهمیدم منظورش چی بود؟
    ۳. تلاش کنید اما نه خیلی سخت.
    ۱۰. نقشه ای شرورانه بکشید.

نظرات بسته شده‌اند.