مطالعه جدیدی نشان داده است که برخی از عبارات به ظاهر مثبت و رایج پدر و مادرها با فرزندانشان، اثرات مخربی بر روی فرزندان می گذارد. علی رغم حسن نیت والدین در بیان این عبارات، حس اعتماد به سیستم راهنمای درون در کودکان از بین می رود، ظاهر سازی می کنند، کم کاری می کنند، و زمانیکه اوضاع بر وفق مراد نیست نا امید و تسلیم می شوند.
در اینجا فهرستی از این عبارات را که باید از لغت نامه های والدین حذف شود مطرح می کنیم و عبارات جایگزین را نیز پیشنهاد می کنیم تا آگاهانه تر عمل کنید:
1- آفرین، عالی بود:
مشکلی که این عبارت دارد این است که والدین زمانی آن را به طور مرتب تکرار می کنند که فرزندشان هیچ تلاش واقعی برای انجام کار نکرده است. آموزش غلطی که این جمله دارد این است که هر کاری که پدر و مادر بگویند آفرین کارت عالی بود، خوب است (فقط زمانی که پدر و مادر بگویند).
به جای این عبارت بگویید: برای این کار واقعا زحمت کشیدی. یعنی تمرکز خود را بر تلاش فرزندتان می گذارید، با این کار به او آموزش می دهید که تلاش، مهمتر از نتیجه است. زمانیکه کودک این مسئله را بفهمد، پشتکارش بیشتر می شود و در انجام کارهای سخت و مشکل تلاش می کند و زمانیکه به شکست می رسد می فهمد که چند قدم دیگر به موفقیت مانده است.
2- آفرین دختر / پسر خوب
با این حال که والدین با حسن نیت این جمله را به کار می برند، نمی دانند ناآگاهانه چه اثر متضادی بر کودکان خود می گذارند، اغلب والدین قصد دارند با بیان این جمله اعتماد به نفس فرزندشان را بالا ببرند. زمانیکه کودک شما این جمله را بعد از انجام کاری که شما به او گفته اید، می شنود فکر می کند فقط زمانی خوب است که کاری را انجام بدهد که شما به او گفته اید. آموزشی که این وضعیت برای فرزند شما دارد این است که او از اینکه موقعیت خود را به عنوان بچه خوب از دست بدهد، می ترسد و تمام انگیزه او از انجام کار به این ختم می شود که بازتاب خوب از دیگران دریافت کند در غیر این صورت او انگیزه خود را از دست می دهد.
به جای این عبارت بگویید: ممنون که با من همکاری می کنی. این جمله اطلاعات درست و واقعی را در مورد خواسته شما و اثر رفتار کودک بر شما را به فرزندان می دهد. حتی می توانید احساسات خود را نیز به طور کامل بروز بدهید و به طور مثال بگویید: دیدم که اسباب بازیهات رو با دوستات تقسیم کردی. این جمله به فرزند شما این اجازه را می دهد که خودش تصمیم بگیرد که آیا سهیم شدن اسباب بازی با دوستان کار خوبی است یا نه؟ همچنین باعث می شود که او خودش انتخاب کند و این کار را با انگیزه درونی خودش انجام دهد به جای اینکه این کار را صرفا برای خوشحالی شما انجام دهد.
3- چه نقاشی قشنگی!
کارهای هنری فرزندان خود را ارزیابی و قضاوت نکنید. به جای آن بگویید: می بینم رنگ قرمز، آبی و زرد استفاده کردی، می تونی در مورد نقاشیت بهم بگی. به جای قضاوت و ارزیابی، فقط مشاهده کنید. با این کار به فرزند خود این اجازه را می دهید که خودش تصمیم بگیرد که نقاشی قشنگی کشیده است یا نه؛ شاید با این نقاشی خواسته باشد چیز ترسناکی را به تصویر بکشد. زمانیکه از او می خواهید درباره نقاشی خود صحبت کند، او را دعوت می کنید تا خودش نقاشی خود را ارزیابی کند و قصد خود را از کشیدن این نقاشی با شما در میان بگذارد.
4- بس کن اگه نه!
هیچ وقت فرزند خود را تهدید نکنید. اولا با این کار توانایی فرزند خود را در استفاده از نیروی خشن یا مکاری و زیرکی در بدست آوردن خواسته ها را از بین می برید. ثانیا، با تهدیدی که کرده اید دیگر راه برگشت ندارید یا باید تهدید خود را عملی کنید یا پس بکشید که این کار باعث می شود فرزند تان حرف هایتان را جدی نگیرد. در هر دو حالت، شما به خواسته تان نمی رسید و به ارتباط خود با فرزندتان آسیب وارد می کنید.
به جای تهدید بگویید: درست نیست که برادرت رو کتک می زنی می ترسم بهش صدمه بزنی یا اگه بزنیش اون هم تو رو می زنه. اگه می خوای خودت رو خالی کنی به متکا ضربه بزن. با دادن این جایگزین به او این اجازه را می دهید تا احساسات خود را بیان کند و شما هم به احساسات او اهمیت می دهید در صورتیکه با این کار شما عملا به او محدودیت رفتاری را یاد می دهید (یعنی همان خواسته شما محقق می شود). فرزند شما در نهایت یاد می گیرد خودش را کنترل کند و به ساختار بهتر عاطفی نیز دست پیدا می کند.
5. اگر این کار رو بکنی منم این کار رو برات انجام می دم:
رشوه دادن به بچه ها بسیار مخرب است به اندازه ای که آنها از همکاری کردن دلسرد می شوند. این نوع معامله کردن می تواند به یک سراشیبی تند تبدیل شود و اگر مرتب این کار را تکرار کنید این بار او شما را تهدید می کند که : تا برام لگو نخری اتاقم رو تمیز نمی کنم.
به جای آن بگویید ممنون که کمک کردی اتاق رو تمیز کنم. زمانیکه از فرزند خود تشکر می کنید او را تشویق می کنید که به کمک کردن ادامه بدهد. اگر اخیرا دیگر به شما کمک نکرده است بابت کمک های قبل، از او دوباره تشکر کنید با این کار به او دوباره یادآور می شوید که از او بابت کمکش ممنون هستید: «یادم میاد اون موقع کمک کردی آشغال ها رو بیرون بزارم، چه کمک بزرگی به من کردی ازت ممنونم.» سپس به فرزند خود این اجازه را بدهید که خودش به نتیجه برسد که کمک کردن کار خوبی است و پاداش در بر دارد.
6- چقدر باهوشی!
با گفتن این جمله والدین فکر می کنند اعتماد به نفس فرزندان خود را بالا می برند؛ متأسفانه اثر متفاوتی دارد. وقتی به فرزند خود می گویید که چقدر باهوش است، به طور ناخواسته این پیام را به او منتقل می کنید که تنها زمانی باهوش است که نمره بگیرد، هدف خود را به انجام برساند، یا ایده خود را به نتیجه برساند. تمامی این ها فشار بسیار زیادی را در طول زندگی بر روی او ایجاد می کند. مطالعات نشان داده است زمانیکه به بچه ها بعد از اتمام یک پازل می گوییم که چقدر باهوش هستند، تمایل کمتری به انجام دادن یک پازل سخت تر نشان می دهند؛ چرا که می ترسند اگر نتوانند این پازل سخت تر را درست انجام دهند ما دیگر آنها را باهوش ندانیم.
به جای این عبارت به آنها بگویید: از تلاشی که کردی ممنون. وقتی تمرکز شما بر روی تلاش فرزندتان باشد نه نتیجه، او یاد می گیرد که این تلاش است که اهمیت دارد. درست است که درست کردن یک پازل سرگرمی جالبی است ولی تلاشی که برای انجام این کار می شود سخت است، بنابراین از تلاش او قدردانی کنید. همین مطالعات نشان داده است زمانیکه تمرکز شما بر روی تلاش فرزندتان است و به آنها می گویید: «وای واقعا زحمت کشیدی!» فرزندتان به مراتب بیشتر دوست دارد که دفعه بعد پازل های سخت تر و پر چالش تر را انجام دهد.
7- گریه نکن
تحمل گریه بچه ها واقعا سخت است کار آسانی نیست، ولی زمانیکه به آنها می گویید گریه نکن، احساسات آنها را نادیده می گیرید و در واقع به آنها می گویید اشک هایشان قابل قبول نیست. با این کار باعث می شوید آنها احساسات خود را سرکوب کنند و در نهایت از این همه احساسات فروخورده منفجر می شوند.
سعی کنید فضا را برای گریه بچه ها حفظ کنید و به آنها بگویید اشکالی نداره که گریه ت گرفته هر کسی گاهی نیاز داره گریه کنه. منم امدم ببینم چی شده بهم بگو گوش می کنم. می توانید احساسات فرزند خود را با لغات بیان کنید به طور مثال اگر فرزندتان از نرفتن به پارک گریه می کند خود شما احساسات او را با لغات بیان کنید و بگویید: «می دونم از اینکه نرفتیم پارک ناراحت شدی ها؟» با این کار به فرزندتان کمک می کنید احساسات خود را بفهمد و یاد بگیرد احساسات خود را با کلمات بیان کند. زمانیکه شما او را تشویق می کنید که احساساتش را بیان کند به او کمک می کنید احساسات خود را تنظیم کند، این مهارت بسیار مهمی است که در طول زندگی به فرزندتان خدمت خواهد کرد.
8- قول می دهم…
قول های عمل نشده به فرزندتان آسیب می زند و چون زندگی غیر قابل پیش بینی است به شما توصیه می کنیم که این جمله را از لغت نامه خود حذف کنید. به جای آن انتخاب کنید که با فرزندتان بسیار صادق باشید. صادقانه به فرزندتان بگویید:«می دونم آخر این هفته خیلی دوست داری بری با دوستت بازی کنی ما سعی می کنیم حتما این کار رو بکنیم ولی ممکنه اتفاقی پیش بیفته من نمی تونم صد در صد بگم که آخر این هفته می ریم.» اگر می خواهید واقعا کاری را برای فرزندتان انجام دهید این کار را حتما انجام دهید. عمل کردن به حرف هایتان در فرزندتان اعتماد را می سازد و عمل نکردن به آن ارتباط شما با فرزندتان را خراب می کند. بنابراین مراقب حرف هایتان باشید و تا جایی که انسانیت به شما اجازه می دهد به قول هایتان عمل کنید.
چنانچه حادثه ای پیش آمد و نتوانیستید به قول تان عمل کنید، آن را بپذیرید و از فرزندتان عذرخواهی کنید. با این کار به فرزندتان یاد می دهید اگر نتوانست به قولش عمل کند چطور رفتار کند. عمل نکردن به قول چیزی نیست که اصلا در طول زندگی ما اتفاق نیفتاده باشد ولی اگر برای ما خیل مهم نباشد بدانید که برای فرزندتان بسیار مهم است. بنابراین بسیار تلاش کنید تا برای فرزندتان نمونه صداقت باشید، و اگر هم نتوانستید، قدم پیش گذارید و مسئولیت عمل نکردن به قول تان را بپذیرید.
9- چیزی نشده که …
راه های زیادی برای کوچک شمردن احساسات فرزندتان برای والدین وجود دارد چرا که بچه ها به چیزهایی اهمیت می دهند که از نظر ما بزرگتر ها بسیار بی اهمیت هستند، بنابراین مسائل را از دیدگاه بچه ها نگاه کنید و با احساساتشان همدردی کنید، حتی اگر باعث ناراحتی فرزندتان، نه گفتن خود تان به خواسته او باشد. به طور مثال به او بگویید: «می دونم واقعا دوست داری این کار رو انجام بدی ولی امرزو امکانش نیست.» یا «متأسفم ناراحت شدی ولی جواب نه ست.» این جواب ها به مراتب محترمانه تر از این هست که فرزندتان را متقاعد کنید که خواسته اش بی اهمیت است.
10 – چرا این کار رو کردی؟
مواقعی که بچه ها کاری می کنند که شما دوست ندارید، با آنها در آن لحظه صحبت نکنید چون آنها در همان لحظه از اشتباه شان درس نمی گیرند. به طور مثال در این لحظات والدین از فرزندشان می پرسند چرا این کار رو کردی؟ با این سوال شما فرزندتان را مجبور می کنید رفتار خود را در همان لحظه تجزیه تحلیل کند، کاری که برای بزرگترها هم سخت است. این یک مهارت بسیار پیشرفته است و در کودک شما هنوز رشد نکرده است. بنابراین وقتی بچه ها با این سوال روبرو می شوند ساکت می شوند و حالت دفاعی به خود می گیرند.
به جای این سوال، با حدس زدن در مورد احساس فرزندتان از انجام کارش، راه های گفتگو را باز بگذارید. به طور مثال به او بگویید: «چون دوستت به حرفت گوش نداد ناراحت شدی این کار رو کردی؟» با تلاش کردن برای فهمیدن احساس و نیاز فرزندتان، ممکن است حتی ناراحتی خودتان در مورد کار فرزندتان کمتر شود. مثلا می فهمید کودک شما به این دلیل دوستش را زده است که نیاز به فضای بازی بیشتری داشته و ترسیده است، و نمی دانسته چطور به دوستش این مسئله را بگوید. فرزند شما تروریست نیست او فقط یک کودک نوپاست.