سرطان پستان، بیماری که این روزها تبلیغات فراوانی دریافت می کند که در میان اش، واقعیت ها به راحتی نادیده گرفته می شوند.
در دهه هایی که سرطان پستان به عنوان بیماری شایع زنان به رسمیت شناخته می شد، یک سپاه آگاه سازی تشکیل شد تا بتوانند به زنان بفهمانند سرطان پستان، نیازمند مراجعه فوری است و این بیماری، تابو نیست. آن موقع زن ها شرم داشتند به پزشک مراجعه بکنند و وقتی می رسیدند دیر شده بود.
فشار بر پزشکان بسیار زیاد بود تا راه مقابله ای با این طاعون عصر جدید پیدا بکنند. پزشکان هم ناامید از همه جا، اینطور فرض کردند که اگر زود خبر بشویم، می توانیم سرطان را کنترل یا حتی برای همیشه درمان بکنیم.
بنیاد سوزان کومن که توسط خواهر یک قربانی سرطان تاسیس شد، توانست میلیون ها دلار جمع آوری بکند و با برگزیدن رنگ صورتی برای کمپین آگاه سازی اش، کمک بزرگی به افزایش دانش عمومی ایفا کرد.
اما این سازمان هم قربانی دلهره عجز در مقابل سرطان شد. برای چند دهه، معاینه ماهیانه پستان توسط خود خانم ها تبلیغ می شد، اما نتیجه بزرگترین و گران ترین تحقیقات، نشان داد که این معاینات به افزایش عمر خانم ها کمک نمی کند و تنها نمونه برداری های بیهوده را زیاد می کند. با این حال یک دهه طول کشید تا همه را متقاعد بکنند که این معاینات، مفید نیستند. اما بنیاد کومن حتی امروز هم حاضر نیست دست از این تبلیغ بردارد.
به همین طریق، ماموگرافی، به عنوان تیر طلایی علیه سرطان اعلام شد. نتایج تحقیقات معتبر اما نشان داد که ماموگرافی برای کسانی که سابقه سرطان در بستگان درجه یک ندارند، تنها در سن ۵۰ تا ۶۵ سالگی مفید است. ترکیبی از سودآوری ملی کردن برنامه غربالگری با ماموگرافی، هراسی که نتیجه معکوس تبلیغات بنیاد کومن بود، و سکوت پزشکان باعث شد که بسیاری از زنان، با نوعی از سرطان تشخیص داده بشوند که واقعا سرطان نیست!
نام این سرطان «سرطان در جا» هست، آنچه در سرطان پستان باعث مرگ می شود، دست اندازی سرطان به بیرون از بافت پستان است. همانند سرطان پروستات که معلوم شد در بسیاری از موارد، سالها در پروستات آقایان می ماند بدون اینکه خطری ایجاد بکند، سرطان پستان هم اشکالی دارد که تشخیص شان با ماموگرافی راحت است ولی اینکه واقعا چند درصد شان می توانند سرطانی بشوند بسیار مایوس کننده است: نرخ تبدیل به سرطان چیزی در حدود نیم درصد برای همه عمر است.
اما به دلیل «زیادی آگاهی سازی» درباره این بیماری، اولا کسانی که اصولا نمی بایست بیمار شناخته می شدند، برچسب «زنده مانده از سرطان» خوردند و دوما در واکنشی اضطرابی، درآوردن کل پستان، همه گیر شد.
در مجموع، پرونده سرطان پستان نشان می دهد خطاهای ذهنی ما انسان ها در وزن کردن «ریسک» چقدر بالاست، چقدر به آنچه خود انجام می دهیم باور داریم و چقدر در مقابل واقعیت ها مقاومت نشان می دهیم. نویسنده این مطلب (در نیویورک تایمز)، خودش در سن پایین با سرطان در جا تشخیص داده شده و پستان ش را عمل کرده بود ولی دو دهه بعد دوباره مبتلا به سرطان شد. او از مدافعین سرسخت کمپین صورتی بود ولی حالا می گوید با کارهای دلخوشکنک مان، به شکست دادن سرطان کمک نکرده ایم.
منبع: +