چرا آموزگاران سخت گیر نتایج خوب می گیرند

معلم ارکستر من در دوران مدرسه، وقتی نمی توانستیم خوب بنوازیم ما را احمق خطاب کرد. با پشت چوب رهبری ش، به پشت دست مان می زد و این قدر تمرین به ما می داد که نوک انگشت مان به خونریزی می افتاد. او یک مهاجر اروپای شرقی بود. در دنیای امروز، او بابت حتی یکی از این کارها، بی درنگ اخراج می شد. اما وقتی از این دنیا رفت، برای بزرگداشت ش، شاگردان قدیمی از همه امریکا دور هم جمع شدند تا به افتخارش یک کنسرت برگزار بکنند. در میان شاگردان ش، موزیسن هم بود ولی بیشتر شان به مشاغل دیگر رفته بودند. پزشکی مهندسی بیزنس. همگی شان معترف بودند که آموزش این معلم در پیشرفت شان موثر بوده. او به آنها، منظم بودن را آموخت. 
در دوره ای که در ایالات متحده همه نگران این هستند که چطور از بقیه دنیا در آموزش عقب نیوفتیم، بسیار مهم است که به مورد این معلم فقید بپردازیم. صنعتی بزرگ شکل گرفته که به والدین می گوید چطور بچه هایشان را بزرگ بکنند و به کدام مدارس بفرستند. تاکید بر برنده اعلام کردن همه دانش جویان، تصمیم گیری های جمعی، و متد های جدید است. اما با نگاهی گذرا به همه شواهد علمی که ما از شاخه های مختلف جمع آوری کرده ایم یک نتیجه ساده می دهد: وقت ش رسیده است که شیوه آموزش قدیمی را دوباره زنده بکنیم
من مخالف کودک آزاری هستم. اگر معلمی فرزندم را با اسم های زشت جلوی کلاس بخواند حتما از او شکایت می کنم. اما شواهد اخیر، از نقش مثبت استرس در موفق شدن کودک، از نقش مخرب ستایش گری در کشتن انگیزه اش، و اینکه چطور سخت کوشی، پیش بینی کننده دقیق تری از موفقیت است تا نمره امتحان های استاندارد حکایت دارند.

رویکرد امروزی در سیستم آموزشی، مهربانی کردن، و تلاش معلم بر بیرون کشیدن آگاهی از محصل است نه فرو کردن اش به مغز کودک. آموزش جمعی با دیگر محصلین و همینطور تعیین پروژه های پژوهشی مورد تاکید است. در باور عمومی تکنیک دریل کردن اطلاعات به مغز تشویق نمی شود و آن را نشانه کشتن خلاقیت بچه می دانند. اما باور عمومی غلط است چون شواهد خلاف این را می گوید. این هشت اصلی ست که من بر اساس تحقیقات م به آن رسیده ام.

۱.کمی درد برای شما مفید است:  دکتر اریکسون، یک روانشاس است که متوجه شد برای متخصص شدن در هر کاری تقریبا به ده هزار ساعت تمرین نیاز است. این ایده را ملکوم گلدول در کتاب معروف ش به عامه شناساند ولی یک بخش مهم دیگر نتیجه پژوهش دکتر اریکسون ناگفته ماند: برای موفقیت، شرط ضروری داشتن یک معلم است که بازخوردهای دایمی و گاه دردناک بدهد. او در پژوهش ش بروی موفق های هر رشته ای از جراحی تا موزیک متوجه شد که آنها به عمد معلم هایی سخت گیر و رو راست انتخاب می کنند.

۲. دریل کنید تا رستگار شوید: از بر کردن که سالهاست مورد نکوهش است در امریکا اکنون به عنوان دلیل اینکه فرزندان مهاجران از هند یا چین در امریکا در ریاضی یا هجی کردن کلمات بهتر عمل می کند شناخته می شود. این در حالی ست که فرزندان امریکایی ها در حل مسائل پیچیده به مشکل بر می خورند به این دلیل که همانطور که پژوهش نشان داده در انجام جمع و تفریق ساده می مانند. دکتر کلیم از دانشگاه تگزاس می گوید که بر خلاف باور عموم، این روش حفظ کردن بسیار مفید است و حتی وزارت آموزش امریکا هم می گوید نیاز است به این موضوع بازنگری بکنیم.

۳. شکست هم یک گزینه است: بچه هایی که شکست را ممکن می دانند، بهتر نتیجه می گیرند. در یک پژوهش به دو گروه کودک یک سری مسئله دشوار داده شد و پس از حل کردن شان به یک گروه گفتند که شکست خوردن و تلاش دوباره، بخشی از آموزش است. این گروه در تست های بعدی، از گروه کنترل نتایج بهتری گرفتند. هراس از اینکه با شکست خوردن اعتماد به نفس افراد از بین می رود هم بی جاست. یک پژوهش نشان داد افرادی که در آزمون ورودی یک دانشگاه قبول نمی شوند، و حتی آخر می شوند هم انگیزه شان را برای تلاش های بعدی از دست نمی دهند.

۴.سخت گیر بهتر از مهربان است: چه چیزی یک معلم را موفق می کند؟ پرفسور پاپلین به بررسی معلم هایی در بدترین مناطق لس آنجلس که شاگردان بسیار ضعیف داشتند و نتایج بسیار خوب می گرفتند پرداخت و نتیجه ای خیره کننده گرفت: همگی شان سخت گیر بودند. این نتایج برای پاپلین غیرمنتظره بود. همه فکر می کردند بایستی معلم هایی باشند که از آموزش جمعی استفاده می کنند و روش های نوین به کار می گیرند ولی معلوم شد همگی شان از متد های سنتی تری چون لکچر دادن استفاده می کردند. باور بنیادین این معلم ها این بود که همه شاگردان من نسبت به توانایی شان کم کاری می کنند و این وظیفه من است که آنها را به کار وادار کنم.یک شاگرد کلاس چهارم دبستانی نتایج پرفسور پاپلین را خوب خلاصه کرده: معلم قبلی ام وقتی نمره ام کم می شد و گریه می کردم بغلم می کرد. آقای معلم جدید وقتی نمره ام کم می شد بهم می گفت بایستی خودم را جمع کنم و تلاش بیشتری بکنم. حق با او بود.

۵. خلاقیت آموختنی است: انتقادی که به آموزش سنتی می شود این است که باعث کشتن خلاقیت می شود. پرفسور وایسبرگ از دانشگاه تمپل به این موضوع پرداخته و نشان داده نوابغی چون تامس ادیسون، فرنک لوید رایت یا پیکاسو، نابغه نبودند بلکه در کارشان بی نهایت تمرین کرده و کار آزموده بودند. آنچه از نگاه ناظر بیرونی نبوغی ذاتی برای یک مهارت به نظر می آید، نتیجه تلاش بی وفقه است و آنچه به نظر نبوغی برای خلاقیت است، در واقع نتیجه تلاشی دایمی برای فهم موضوع در بازه زمانی طولانی است. وایسبرگ برای نمونه به گوئرنیکا، نقاشی پیکاسو از شهر بمباران شده پرداخته و نشان داده بسیاری از عناصر نقاشی در واقع در بسیاری کارهای قبلی پیکاسو و همینطور ملهم از تبلیغات کمونیست ها بوده.

۶.سخت کوشی بر استعداد غلبه می کند:انجلا داکورث از دانشگاه پنسیلوانیا در سالهای اخیر در یک کمپ آموزشی برای نیروهای کادری، متوجه شد تنها عاملی که پیش بینی کننده موفقیت است، عشق و شور داشتن به یک کار و داشتن اهداف بلندمدت در آن است. دکتر داکورث یک مقیاس سخت کوشی ابداع کرده که با آن می شود فهمید چقدر در یک کار تداوم بخرج خواهیم داد. او می گوید یک واقعیت شگفت آور این است که سخت کوشی، آموختنی است. تنها عنصر لازم، خوش بینی است. خوش بینی از سوی معلم و شاگرد به اینکه شاگرد، استعداد ش را دارد.

۷. تعریف شنیدن شما را ضعیف می کند: یک استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد متوجه شد که تعریف شنیدن کودکان باعث از دست دادن اعتماد به نفس شان می شود. برعکس وقتی به کودک به گوییم که سخت کوش هستی، او را تقویت می کنیم. اگر موفق شدن را معیار استعداد داشتن بدانیم، به تقلا افتادن کودک به معنای این است که او بی استعداد است. این باورها نادرست اند.

۸. استرس شما را قوی می کند: یک استاد دانشگاه بافالو متوجه شد که کسانی که اندکی استرس را تجربه کرده اند، مقاومت بیشتری دارند. کسانی که تجربه های تلخی چون مرگ نزدیکان داشتند زمان بیشتری دست شان را در آب سرد نگاه می داشتند. داشتن این تجربه ها باعث می شود آمادگی بیشتری برای روبرو شدن با کارهای روزمره داشته باشیم. نتایج این پژوهش بر پایه ایده «دشواري» است که می تواند نتیجه روبرو شدن با یک معلم سخت گیر به صورت روزانه باشد.

معلم ارکستر ما دقیقا همه اینها را داشت. اما از بیرون یک شخص سرد، یک دنده و کمی ترسناک می آمد. اما وجه برجسته این تیپ معلم ها، اطمینان است. اطمینان به اینکه چیزی بهتر در وجود شاگرد وجود دارد که به فعل نرسیده است. البته که همه از داشتن چنین معلمی خوشحال نمی شوند ولی نتایجی که می گیرند انکار پذیر نیست.

منبع: +